گروه گزارش «اقتصاد سبز»: یحیی امیری
اقتصادسبز آنلاین: در سالن شماره 2 میدان میوه و ترهبار جلال آل احمد (همان قزلقلعه سابق) که اولین و امروزه بزرگترین و پرفروشترین شعبه از شعبات میوه و ترهبار شهرداری تهران است، مرد محترمی با تعجب و حیرت از فروشنده غرفه سردرختیها پرسید، با زردآلو کیلویی 24 هزار تومان، باغداریهای ما پُرسود شده و الان باغداران باید میلیاردی زندگی کنند.
حیرت و شگفتی این آقا از این قیمتگذاری موجب شد خانمی که با دقت در حال سوا کردن زردآلو بود در جواب این آقا بگوید:
صد رحمت به قیمتگذاری سازمان میادین، همین زردآلو، در بازار تجریش کیلویی 34 هزار تومان قیمت خورده و در مغازههای میوه فروشی تا 45 هزار تومان هم خودم دیدهام.
مرد میانسالی که با ترازودار در حال صحبت بود و کمی بعد معلوم شد که باغدار است و این زردآلو را خود او با وانت به میدان خردهفروشی آورده تا از هزینهبری دلالها در امان بماند، از آنجا که صبح زود بود و هنوز میدان شلوغی ساعات پیک کار فروش را نداشت وارد بحث شد:
من کدخدازاده هستم، پدربزرگم کدخدای «میگون» بوده، باغدار هستم، آمدهام از این آقا (اشاره به ترازودار) دو سه میلیون پول بگیرم تا مزد میوهچینیهای باغم را بدهم. از این 24 هزار تومان که شما تعجب کردید کیلویی 10 هزار تومان فقط مزد کارگر میوهچین میشود. بحث جالب شده بود، تمام حواسم را به شنود این بحث دادم:
بنده هم دکتر شریفی استاد اقتصاد دانشگاه هستم، هزینه کیلویی 10 هزار تومان برای میوهچینی خیلی اغراقآمیز شده است، لطفاً بیشتر توضیح بدهید و مرا از این حیرت درآورید؟
کدخدا زاده با آرامش و مهربانی توضیح داد:
در گذشتهای نه خیلی دور، مثلاً 40 سال پیش که روستاییها مهاجرت به شهر نکرده بودند، برای میوهچینی اعضای خانواده به کمک هم میآمدند، مثلاً 10 یا 12 نفری میشدیم و هر روز به باغ یکی میآمدیم و میوهچینی میکردیم، در واقع خودمان کارگر همدیگر میشدیم، اما امروز دیگر از آن حالت کار تعاونی فاصله گرفتیم، من باغدار، مجبورم کارگر روزمزد بگیرم. با روزی 200 هزار تومان تا چیزی حدود 20 کیلو میوه بچیند، شاید بگویید 20 کیلو که چیزی نیست کار یک ساعت کارگر است، اما میوهها، مخصوصاً زردآلو حساس است، باید با دقت و حوصله چیده شود، در کارتنزنی، سوا کردنی هم داریم،همیشه مقداری از چیده شدهها بهدلیل لهیدگی، دورریز میشود، هر کارگری هم مهارت و توانایی میوهچینی ندارد.
همان خانمی که درحال سوا کردن میوه انتخابیاش بود به نکته جالبی اشاره کرد: یادم هست اوایل انقلاب که در شهریار زندگی میکردیم، باغدارها از جوانهای محصل که در تعطیلات تابستانی بیکار بودند با مزد اندک برای میوه چینی استفاده میکردند، شما چرا از این محصلین بیکار استفاده نمیکنید؟! آقای کدخدازاده با لبخند گفت: یک وقتی ما هم از این روش استفاده میکردیم، اما بچههای محصل جوان، کم تجربه و بازیگوش هستند. شیطنتهایی دارند که در میوهچینی به ما ضرر میزند، ارزانی دستمزد آنها در جمعبندی نتیجه کار، به ضرر باغدار تمام میشود، آنها نظم و دقت یک میوه چین حرفهای را ندارند، شما جناب استاد که فرمودهاید باغدارها میلیاردی شدهاند، البته خدا را شکر، وضع ما بد نیست، اما شما از هزینههای باغداری که یک قلمش میوهچینی است خبر ندارید، میوهچینهای ماهر و حرفهای چون روزمزد هستند، به کمتر از 200 هزار تومان رضایت نمیدهند، شما اگر فقط همین یک قلم هزینه را متوجه شده باشید از قیمت زردآلو چنین تعجب نمیکنید.
از جمع که جدا شدم، تمام ذهنم از نکات این بحث پُر شد، میوه چینی، بخشی از هزینه سنگین و پنهان باغداری است که کمتر کسی متوجه میشود، هزینه میوهچینی بخش مهمی از هزینههای باغداری است، و اصولاً چیدمان، میوه چینی و تمام چینهایی که در بخش کشاورزی و صنایع غذایی وجود دارد، هزینهبر است. پس برای تکمیل گزارش دست به کار شدیم. (زمان، اوایل تیرماه)
جعبهزنی تخممرغ
حدود 50 سال پیش که کارتنزنی میوه و محصولات حساس کشاورزی، باب نشده و کارها عموماً فلهای بود و جعبهای، هنوز کارتن به کار نیامده بود و بستهبندی و حمل محصولات کشاورزی مدرن و امروزی با کمک تکنولوژی نشده بود، یکی از اقلام تولید کشاورزان مثلاً تخممرغ در جعبههای 500 عددی انجام میگرفت، در آن روزگار که هنوز تولید تخممرغ ماشینی نشده بود، روستاییها تخممرغ را در جعبههای چوبی و در میان انبوهی از کاه، وارد بازار تهران میکردند. جمعآوری تخممرغهای یک ده، بخشی از کار بود و بخش دیگرش، چیدمان در لایههای کاه بود تا این جنس شکستنی نشکند. برای آنها که امروز تخممرغ را در بستهبندیهای کارتنی، 300 عددی (هر کارتن از 10 شانه 30 عددی) دیدهاند شاید تعجب آور باشد که جعبههای 500 عددی چگونه به بازار مصرف، مثلاً پامنار و میدان گمرک و مولوی تهران آورده میشد. همان روزها هم چیدمان تخممرغ در جعبههای مستطیل شکل مملو از کاه، یک کار تخصصی بود، یعنی هرکسی نمیتوانست تخممرغ را طوری جعبه بزند که در حمل و نقل آسیب نبیند، مهارت جعبه زن تخممرغ اهمیت داشت. در پامنار که یکی از مراکز بارفروشی برنج و خواروبار بود، «مش یداللهی» بود که در بازکردن و بیرون آوردن تخممرغها از جعبه مهارت داشت، چلوکبابیها و مغازهدارهای بزرگ جعبه را کامل میخریدند، اما بعضی مشتریهای خانهدار و مغازهدارها هم، 100 عددی و 50 عددی میخواستند.
چینش شیرینی حاج خلیفه
دو ردیف میوه چینی، شیرینی چینی را هم داریم که حاج خلیفه یزدی، نامدارترین آن است. در صنف شیرینیپزی، شیرینی چینی در جعبه را آقای رهبر معروف به حاج خلیفه یزدی توجه کرد. او که ابتدا مغازه کوچکی در جنب میدان امیر چخماق یزد داشت. از چند ترفند برای رونق کار و نامدار شدن استفاده کرد، اول کیفیت و نوآوری در طعم و مزهدار کردن شیرینیجات بود، بهنظر اکثر کارشناسان صنایع غذایی، او به قطاب و باقلوای یزدی شهرت جهانی داد. یکی از راههای پیموده شده در مسیر پیشرفت، چیدمان شیرینی بود. مخصوصاً شیرینیهای تر و لطیفی مثل باقلوا که نخست جلب توجه توریستهای خارجی را که آن سالها از نوع اروپایی و آمریکاییاش فراوان به یزد میآمدند و عموماً در انتخاب شهر یزد، علاوه بر جنبه باستانشناسی هنر معماری، طراحی، رنگآمیزی و بهطور کلی تماشایی بودن هر پدیده هنری توجه داشتند. مادام «آنجلا دیویس» اولین گردشگر هنرشناسی بود که چیدمان شیرینی حاج خلیفه را به یک اثر هنری تشبیه کرد. همین امروز اگر در جعبههای شیرینی ترکیبی این برند و برندهای دیگر یزد و اصفهان و کرمان توجه کنیم و دقیق شویم در چشمنوازی، چیزی از یک تابلوی نقاشی کم ندارند، هماهنگی خاکه قند سفید و پودر سبز رنگ پسته و زعفران و قرمزی زرشک، گویی تابلوی نقاشی است.
ترکیب رنگ در چیدمان سنتی
برندهای مهم صنایع غذایی جهان همواره از وجود هنرمندان طراحی در کار خود استفاده کردهاند. در ایران خودمان تا قبل از ورود صنایع غذایی، غذاپزهای سنتی هم به چیدمان توجه داشتند و به آن اهمیت میدادند، امروزه تولیدکنندهای نداریم که در بخشی از پروتکل تولید، به طراحی و نقاشی و رنگآمیزی تولیدات خود توجه ویژهای نداشته باشد. در صنف غذایی سنتی، حتی چیدمان یک بشقاب چلوکباب هم از همکاری این طراحان استفاده میشود، در چلوکبابیهای قدیم، مثل چلوکبابی شمشیری که زرده تخممرغ در کنار قاشقی از کره، گوجهفرنگی و کباب برشته شده روی منقل، ترکیبی از رنگهای زنده و شاداب و چشمنواز داشتند که اشتها را تحریک و لذت خوردن را دوچندان میکردند. غذاهای سنتی در مقابل غذاهای وارداتی مثل پیتزا کم نیاوردند، شلهزرد، حلیم و آش، مخصوصاً آنها که با سلیقههای خاص، پیاز داغ و دارچین را رو چین غذا میکنند. هر برند سنتی مثل رقابی و شمشیری و کمال و… آدمهای حرفهای و باذوق و مهارت چیدمانی را به کار میگرفتند، چیدمان غذا یک تخصص بود و آدمهایی که ذوق و سلیقه و قدرت ابتکار داشتند بالاترین دستمزد را میگرفتند.
چوب زنی سردرختی و لهیدگی
آنچه که آقای کدخدازاده درباره کارگر میوهچینی گفته است، در تمام اقلام میوهچینی مشابه دارد. باغداریها به ثبت زمیندارها و محصولات زمین کشاورزی، کار چینششان حساستر است، مثلاً انجیرچینی را به گفته آقای کدخدازاده هرگز نمیشود با پرتقال چینی یکی دانست، یا انگورچینی تاکستان قزوین کارش به سادگی سیب چینی دماوند نیست.
آنچه در جریان تهیه این گزارش توجه ویژه ما را جلب کرد، مهارت کشاورز در چینش و جمعآوری سردرختیهاست، حاج حسین منصوری (بارفروش سابق میدان امینالسطان) میگوید:
روزگاری که میوه و بهطور کلی سردرختی و محصولات کشاورزی چندان اهمیت و ارزش نداشتند یک روش چیدن سردرختیها چوب زدن بود. در این روش از بار 30 یا 40 کیلویی سردرختی به روش چوب زنی، حداکثر 10 کیلو قابل عرضه و فروش بود، در این روش که حالا دیگر هیچ باغدار و کشاورزی استفاده نمیکند، آسیب فراوانی بود که به میوه در مرحله چیدن وارد میشد، میوه محصولی ظریف و حساس است، هیچ مشتری خریدار میوه لهیده نیست، در چوب زنی اکثر سردرختیها، لهیده میشدند. بالا رفتن از درخت، کار هرکسی نبود، دقت و مهارت و ظرافت لازم دارد.
کو آن خانواده پرجمعیت؟
خبرهایی مبنی بر رها شدن میوهها سردرختها و هزینه چیدن به حدی بالا رفته که با بهترین قیمت فروش در کف میدان باز هم حریف هزینه نمیشویم، کم و بیش در مطبوعات چاپ میشود، شاید شما هم خبر سال پیش باغدار ارومیهای که به جد یا شوخی گفته بود هرکسی توان دارد بیاید سیبهای باغ را بچیند و ببرد و فقط یک چیزی اندک بهعنوان هزینه آب و کودپاشی به من بدهد را شنیده باشید کربلایی محمد علی کفشدارزاده در اینباره به ما میگوید:اول این را بگویم که چقدر خوشحال شدهام که شما میخواهید در مجلهتان درباره مشکل کشاورزان و باغدارها از هزینه سنگین میوه چینی گزارش بنویسید، خیلی از مردم، از همین جماعتی که برای خرید میوه ارزان به میدانهای ترهبار میروند، از جهش قیمتها حیرت میکنند، باورشان این است گیلاسی که کیلویی 25 هزار تومان میخرند (و واقعاً گران است و طبقه ضعیف برای خریدن آن مشکل دارد) بداند که بخش مهمی از این مبلغ هزینه چیدن میشود. در زمان قدیم، دوران نوجوانی و جوانی من، به دلیل اینکه چیدن را خودمان انجام میدادیم یعنی با افراد خانواده پرجمعیتی که داشتیم، کار چیدن را انجام میدادیم و به نسبت پول خوبی گیرمان میآمد، ولی حالا خانوادهها، حتی خانوادههای کشاورز هم، از آن جمعیت خبری نیست، پدرم 7 فرزند داشت. خودم 3 فرزند و پسرم به یک بچه راضی شده است.
تا پول بهدست کشاورز برسد
آنچه آقای کفشدارزاده میگوید بخشی از واقعیت است، میوهها و سردرختیها در گذشته چندان قیمتی نداشتند، حالا هم که قیمتها بالا رفته، هزینه هم بالا رفته، خبرگزاری مهر به نقل از مرکز آمار ایران نوشت متوسط دستمزد کارگر میوهچینی مرد و زن نسبت به سال قبل (سال 98) به ترتیب 9/52 و 1/42 درصد افزایش داشته است. مهندس موسی دماوندی به ما میگوید: فراموش نکنیم افزایش دستمزد کارگران میوهچین به معنی این نیست که آنها پول زیادی گیرشان میآید، ما به وصیت پدرمان به کارگران صبحانه و ناهار میدهیم، ولی یک کارگر میوهچین اگر بخواهد از 200 هزارتومانی که از ما دستمزد میگیرد ناهار در قهوه خانه یک دیزی بخورد، باید حداقل 30 هزار تومان بدهد و برای صبحانه چیزی حدود 15 هزار تومان، فراموش نکنیم که کارگرهای میوهچین روزمزد هستند، در تمام فصل سال کار ندارند، قبل از اینکه دانشگاه من تمام شود و پدرم هرساله از بابت دستمزد میوهچینها مشکل داشت، یعنی کارگر غروب که میشود باید مزدش را بگیرد، ما 10 کارگر داشتیم، روزانه بین یک تا یک و نیم میلیون تومان باید دستمزد میدادیم، ما بارها برای اینکه بار به پول تبدیل شود، باید مدت زمانی را سپری کند، بار باید به میدان عمدهفروشی برود و پولش دست کم دو سه روز بعد به دست ما میرسد، اضافه کنیم هزینه راننده بنز خاور و هزینه جعبهزنی (سورت کردن) همه نقدی و بهروز است.
بهترین درختها ما هم لکّی دارند
مهندس دماوندی در صحبتهایش به نکته مهمی اشاره دارد: بخشی از مشکلات باغداران در یکی دو دهه اخیر که صنایعغذایی رونق گرفته، از طرف کارخانهداران حل شده، یعنی کمپوتسازها برای سیب و هلو و گلابیها گاهی از پیش پول میدهند، از همه مهمتر، مسأله حمل از باغ به کارخانه را نداریم، در واقع صنایع غذایی زندگی ما را بهتر کرده است، بعضی از باغدارها که ارتباطی با صنایع غذایی ندارند، به دلیل اینکه باغشان کوچک است و یا تولیداتشان محدود، نمیتوانند با کارخانهها ارتباط داشته باشند، گاه عرصه چنان بر آنها تنگ میشود که بار روی درخت را رها میکنند، چون قیمت میدان در حدی نیست که بشود کارگر گرفت و میوهچین استخدام کرد. من در گذشته داستانهای زیادی از ورشکستشدن باغداری شنیده بودم، یعنی کسی که نتوانست سردرختیاش را به موقع بچیند و روانه بازار کند. یادمان باشد سردرختیهایی مثل هلو، زمان خاص دارند، اگر چیدن یکی دو روز تأخیر داشته باشد هلو از درخت میافتد و زیر درختی و دورریز میشود. باغداری مثل هر کار تولیدی دیگر نیاز به برنامهریزی و زمانبندی دارد. بعضی از باغدارها بهجای روزمزد دادن جعبهای قرار میگذارند، مثلاً برای گیلاس یا زردآلو جعبهای 20 هزار تومان، اما کسی که با این قرارداد وارد کار میشود، برای اینکه جعبهاش زودتر پُر شود، هرچه دم دستش باشد میچیند، درهم بودن بار به فروش آسیب میزند. بهترین درختها هم، میوههای نارس و لکی دارند، باید سوا کرد.
کرونا هم مشکلساز میوهچینی
کرونا 5، 6 ماهی است که همه مردم جهان را تحتتأثیر ورود ناخواندهاش قرار داده است. در خبری آمده که انگلیس با کمبود کارگران فصلی روبهرو شده، «جورج استیشن» وزیر محیطزیست انگلیس در بیانهای اعلام کرد: ما باید نیروی کار انگلیسی را برای پرکردن خلأ کمبود کارگر بسیج کنیم تا میوه و سبزی مورد نیاز مصرفکنندگان در ماههای تابستان به دستشان برسد. من از همه مردم، آنها که توانایی کار دارند میخواهم به کمک کشاورزان بیایند و در برنامه میوهچینی مشارکت داشته باشند. «جولیا کلاکتر» وزیر کشاورزی آلمان هم اعلام کرده که این کشور با وجود بحران ویروس کرونا، اگرچه موادغذایی کافی دارد ولی نیروی کار لازم در زنجیره چیدن و حمل به فروشگاهها ندارد. او در یک کنفرانس خبری به مطبوعات گفت: وضعیت کمبود کار در زنجیره تأمین موادغذایی و مخصوصاً میوهها حاد است، به این دلیل که ورود نیروی کار از کشورهای همسایه به شدت کاهش پیدا کرده و سبب بروز مشکل حاد مشکل شده است. براساس گزارش خبرگزاری رویترز، کشاورزان آلمان بهدلیل قرنطینه که مانع سفر کارگران فصل از شرق اروپا شده است نگران از بین رفتن محصول مارچوبه سفید شدهاند. یک کشاورز در شهر «بلتیز» اعلام کرد 500 کارگر کم دارد ناچار است محصول خود را، خاک کند.
صادرات سردرختیها
محمدحسین اهری به ما میگوید: بخشی از نیاز ما در باغداری را کارگران مهاجر کشور دوست و همسایه عزیزمان افغانستان تأمین میکند. شهرستان اهر یکی از قطبهای تولید میوههای سردرختی، بهخصوص سیب قرمز است، از مجموع 8500 هکتار باغات این شهرستان، بیش از 800 هکتار آن زیرکشت سیب قرمز است که سالانه حدود 15 هزار تن محصول میدهد. بیش از 100 هزار کارگر در مجتمع میوهچینی، بستهبندی و سورتینگ کار میکنند، سیب اهر به روسیه، عراق و امارات متحده صادر شود.
او میگوید: در صادرات سردرختیها، سورتینگ دقیق لازم است، نمیشود هر میوهای را کارتن زد و به مشتری خارجی فروخت، نیاز به کارگر ماهر داریم، میوهچینی اگرچه به ظاهر کار سادهای میآید اما در نهایت، یک کار تخصصی است. نیاز به کارگر آموزشدیده داریم تا مبادا یک عدد سیب کرمو را قاطی یک کارتن 100 عددی سیب صادراتی بکند. و همین موجب شود که پس از دیده شدن، بار مرجوع شود و ما مشتری خود را از دست بدهیم. او تأکید دارد: کارگر میوهچین حتماً باید آموزش ببیند، خودم هر روز کارگرها را جمع میکنم و یادآور میشوم که در کار جمعآوری و کارتنزنی، نهایت دقت را داشته باشند، مبادا یک میوه لهیده، کرمو، کج و کوله بار زده شود. دستمزد خوب میدهم و کار خوب میخواهم. یک میوه ناقص و معیوب میتواند 100 کارتن بار ما را مرجوع کند.
به روش قدیم برگشتیم
در جریان تهیه این گزارش، سری به دماوند و لاریجان زدم، لاریجان به داشتن میوههای سردرختی مرغوب شهرت دارد. سیب دماوند هم که از قدیمالایام سرزبانها بود، در لاریجان آقای نعمت شاهاندشتی گفت: ما برای حل مشکل میوهچینی به روش گذشته برگشتیم، یعنی 4 یا 5 باغدار نیروی کارمان که اعضای خانواده هستند، هر روز به یک باغ میرویم، حالا فصل گیلاس و آلبالو است، یک نیروی کار 12-10 نفره را تشکیل دادیم، امروز باغ حسین، فردا باغ حسن. به این ترتیب مشکل میوه چینیمان را حل کردهایم، از آنجا که خودمان باغدار هستیم دقت لازم را داریم که میوههای کال، نارس، کرمو و زدهدار را دور بریزیم.
مشابه روشی که آقا نعمت برای ما تعریف کرده، در کالیفرنیا هم که از مهاجران مکزیکی برای میوهچینی استفاده میشود و کارگرها را بهصورت قراردادی وارد این سیستم کردهاند، استفاده میشود. یعنی، کارگرهای ورزیده، خبره هر باغی را شناسایی، از آنها، برای میوه چینی جمعی یک روز این باغ و روز دیگر باغ دیگر، روشی که در هر صورت نتیجهاش عاید باغدار میشود. البته این روش برای باغهای کوچک نظیر آنچه در لاریجان وجود دارد عملی است و جواب میدهد، اما برای باغهای بزرگ یعنی نظیر باغ چند ده هکتاری ارومیه و یا تاکستانهای قزوین برای انگورچینی، ممکن است با اشکال روبهرو شود، آنچه قابل توجه است، مشکل میوهچینی برای تمام باغدارهای جهان وجود دارد.
میوهچینی مکانیزه با ربات
در بعضی از کشورهای اروپایی و آمریکا، میوهچینی به روش مکانیزه جریان دارد. به نظر همه باغداران جهان، میوهچینی کار دقیق، پرزحمت و هزینهبر است، پرداخت دستمزد روزانه کارگران هزینه تولید را بالا میبرد. در ژاپن تجربههایی از کار با رباتها شد، نتیجهاش درخشان نبوده، به اندازه مکانیزهکردن محدود حمل از جالیز و درختها و حمل آن با ماشینهای کوچک به انبار و محل سورتینگ و جعبهزنی انجام گرفته، خانم دکتر ماه منظر الهام میگوید: در این روش، ضایعات زیادتر میشود، ربات نمیتواند با دقت انسان، میوههای رسیده را از شاخههای یک درخت جدا کند، تجربههایی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی در این زمینه شده، به این دلیل که از درخت افتادهها میشود برای ساختن شراب استفاده کرد. کاری که در کشور ما قدغن و حتی جُرم حساب میشود. اگر باغدار بخواهد از ربات برای چیدن گلابی، یا انگور و انجیر استفاده کند، ضایعات غیرقابل تصور است، چرا که مثل فرانسویها شرابسازی نداریم، در نتیجه ضایعات را باید دور بریزیم و این زیان سنگینی متوجه باغدار میکند. البته در کشور ما هم میشود از این ضایعات در سرکهسازی استفاده کرد، اما تفاوت قیمت بسیار زیاد است و به صرفه باغدار نیست. روشهای فانتزی میوهچینی هم پیشنهاد شده، مثلاً پروفسور مایکل، پیشنهاد کرده مردم خودشان بروند باغ و هرچقدر میخواهند میوه بچینند و پولش را بپردازند که البته، در ایران عملی نیست!
انگور را نمیشود با ربات چید
دکتر الهام در توضیح بیشتر این روش فانتزی میگوید: در کشور ما، چنین کاری عملی نیست، مثلاً خانوادهای که 3 یا 5 کیلو سیبدرختی میخواهند بروند دماوند و از درخت سیب بچینند، به عنوان تفریح و سرگرمی و برای یکی دو بار تجربه، بد نیست، اما بهطور جدی هزینهای دارد که اصلاً قابل مقایسه با گرانترین میوهفروشیهای تهران هم نیست. آقای اهری در جمعبندی آنچه که در حال حاضر باغداران با آن درگیر هستند میگوید: همه ما کم و بیش با مشکلات آشنا هستیم، قیمتها امسال خیلی خوب شده، خدا رو شکر ، همه باغداران با وجود این مشکلات و هزینهها میتوانند درآمد خوبی داشته باشند. این ظاهر قضیه است، درآمد خوب از کجا حاصل میشود، کرونا مصرف میوهها را به شدت کاهش داده، شما اگر دقت کرده باشید. توتفرنگی سنندج در میادین ترهبار بیشترین مشتری را داشت، اما امسال… زحمت شستشو و ضد کرونا کردن میوهها، بانوی خانه را خسته میکند، گرانیها هم بیتأثیر نبوده، خرید یک هندوانه که شستشویش زحمت کمتری دارد به قیمت 30 تا 40 هزار تومان از عهده هرکسی بر نمیآید، مکانیزه کردن برداشت در زمینهای سیبزمینی و پیاز و گوجهفرنگی و خیار خوب است، ما هم کم و بیش داریم، اما سردرختیها، عموماً لطیف هستند. نوازش دست انسان را میخواهند، نه خشونت سرد ماشین، در نهایت میشود گفت باغداری با همه مشکلات (که در هر کاری وجود دارد)، سودآور است، میوههای ما در کشورهای همسایه مشتریهای خوبی دارند، باغدارهایی که مدیریت برداشت دارند، موفقترند، ولی یادمان باشد انگور را نمیشود با ربات چید! #