واکاوی برخی ملاحظات نظری پیرامون «تجارب جهانی الگوی کشت ملی»
واکاوی برخی ملاحظات نظری پیرامون «تجارب جهانی الگوی کشت ملی»

دکتر حسین شیرزاد * (بخش اول‌: مفروضات ابتدایی الگوی کشت ملی) بر اساس پیشینه نگاشته ها، صورتبندی چارچوب نظری الگوی کشت، در مجموع، بر کلیات تئوریک چند نظمی و کاربست پراتیک عناصر تاثیرگذار بر چیدمان تولید منطقه ای استوار است و آمایش تولید مستلزم درک پیچیدگی های فضایی، کالبدی، تعادل منطقه ای و ابعاد متنوع […]

دکتر حسین شیرزاد *

(بخش اول‌: مفروضات ابتدایی الگوی کشت ملی)

بر اساس پیشینه نگاشته ها، صورتبندی چارچوب نظری الگوی کشت، در مجموع، بر کلیات تئوریک چند نظمی و کاربست پراتیک عناصر تاثیرگذار بر چیدمان تولید منطقه ای استوار است و آمایش تولید مستلزم درک پیچیدگی های فضایی، کالبدی، تعادل منطقه ای و ابعاد متنوع دخیل در این مناطق می باشد. مطالعات تطبیقی نشان داده که کشورها معمولا در چارچوب تدوین برنامه های ملی آمایش سرزمین، انگاره های نظام بهره برداری و در نظر گرفتن بودجه ای متوازن برای اجرایی نمودن آن، اقدام به سناریو سازی الگوی کشت خود می نمایند. در این یادداشت، به اجمال درمی یابیم که کشورها چگونه و با چه روشهایی؛ پارامترهای ثابت و متغیر تصمیم گیری درباره آینده الگوی کشت کشورشان را تحلیل می کنند و از آنها برای سیاستگذاری توسعه نظام های بهره برداری بهره می جویند. نوع متغیر ها بطور سنتی، منحصرا به متغیرهای فنی نبوده بلکه تلفیقی از متغیرهای فضایی و مکانی(عینی) و متغیرهای ذهنی (ادراک محیطی) در یک بستر سیال تاریخی میباشد. با استفاده از تحلیل روش سناریو سازی به همراه شناخت چارچوبهای علمی و سیاست گذاری، تحلیل فرایند انتخاب پارامترهای دخیل در روش سناریو سازی متعین گردیده و سناریو سازی می تواند بخشی از فرآیند کار در برنامه ریزی” الگوی کشت دانش محور” برای کشور ما باشد که مسیر را برای تدوین برنامه های آمایش تولید کشاورزی در فلات ایران هموار میکند. سپهر سناریوها در آینده، ابزارهای مهمی جهت سیاستگذاری هستند. یکی از مهمترین تفاوتهای موجود در بحث آینده‌نگری و تدوین سناریو به اسناد بالادستی و تأثیر پیش‌ران‌ها در موضوعاتی نظیر الزامات هیدرواکونومی (Hydroeconomy)،، جابجایی ها جمعیتی، زیرساختهای دخیل در زنجیره ارزش، حمل و نقل، انرژی، بایسته های ژئواکونومیک (Geoeconomic)، نهادسازی، اعتبارات و هدایت سرمایه گذاری ها، چرخش های بودجه ای، بازارکار، تغییرات اقلیمی و عناصرفرهنگ تولید (پارامترهای فرهنگ جغرافیایی یا ژئو کالچر منطقه) برمیگردد.در ابتدا باید عنوان کنیم که واقعیات مکانی – فضایی واحدهای هیدرولوژیک مستقر در نواحی روستایی بعنوان اقطاب تولید از نقطه نظر بافت و عملکرد متفاوت هستند. همچنین، توان اکولولوژیک گوناگون نواحی روستایی با پتانسیل های قلمرویی متفاوتی وجود دارند که بعضی از این نواحی دارای پتانسیل های درونزای قوی هستند. این ویژگی باعث استفاده بهینه از زمین، استفاده مناسب از سرمایه های طبیعی، منابع موجود دستیابی به الگوی کشت بهینه و بسط زیر ساخت های زنجیره ارزش می شود. در نظر داشته باشیم که تحلیل ساختارها و قواعد نهادی حاکم بر مناطق و بویژه دانش افراد محلی در بهره برداری از منابع بومی، اغلب، در دستیابی به الگوی کشت مهم تر از خود منابع پایه می باشد. بنابراین مسئله الگوی کشت به مقوله تدوین سیاستگذاری عمومی در بخش کشاورزی بر میگردد. سیاست های زیربخشی (مانند بودجه های ساختاری، – ایجاد مشوقهای مالی، مالیاتی و غیرمستقیم برای ارتقای سطح فناوری تولید، استاندارد سازی محصولات، سیاست های آبی-خاکی، الزامات نهادی، ساماندهی صادرات از طریق تقویت اصناف و جلوگیری از صادرات نامرغوب، انواع حمایتهای قیمتی-غیرقیمتی، حمایت از ایجاد برندهای ملی، تحقیق و ترویج و مسئله اشتغال کشاورزی)، شیوه های تولید و ظرفیت سازی برای الگوی کشت را تحت تاثیر قرار می دهد. اما در ابتدا باید حتما چهار گرایش یا راهبرد سناریوسازی را در بهگزینی الگوی کشت ملی مطابق با واقعیات عینی و الزامات نظری برگزید که عبارتند از “1-سناریوی رشد تولیدات و افزایش سطح زیرکشت، 2- سناریوی امنیت غذایی، 3- سناریوی ارتقای بهره وری و رقابت پذیری بازاری محصولات و 4-سناریوی تعدیل ریسک و تطبیق با تغییرات اقلیمی”؛البته میتوان به ترکیبی از این سناریو های راهبردی نیز اندیشید. ولی از یاد نبریم که الزاما در گام نخست باید”گرایش مسلط” مشخص گردد. ثانیا، پویش سناریو سازی الگوی کشت معمولا در بازه زمانی میان مدت 5 تا 7 ساله تدوین شده و دینامیزم آن نیاز به تجدیدنظر مستمر و نوآورانه(معرفی مداوم کشت جایگزین به کشاورزان) دارند.ثالثا،اولویت بندی کاملا مشخص و شفاف با مشارکت کلیه استان ها با تاکید بر نقاط قوت و ضعف و فرصت ها بازاری آنها در پرتو یک منطقه بندی مبتنی بر حوضه های آبخیز(دشت ها و دشتک ها) تنظیم و اهداف حداکثری قابل دسترس برنامه الگوی کشت در میان مدت با ذکر مواردی که از اولویت هاحادث می شوند، کاملا روشن و شفاف تدوین گردند. سپس چگونگی اجرایی کردن راهبرد ها و سیاست ها ( ایجاد پل مابین راهبرد و برنامه الگوی کشت استانی) و در نهایت قوی کردن سیاست های اقتصادی-اجتماعی برنامه الگوی کشت با همگام کردن سیاست های توسعه ای با آنها با ایجاد دستگاه نظارت و ایجاد ابزارهای کنترل دائمی پل مابین استراتژی و برنامه در نهایت رسیدن به یک مدل تعادل فضایی تولید مبنی بر عدالت سرزمینی(Territorial justice) توزیع بهینه ثروت ورفاه اجتماعی مورد نظر می باشد.بنابراین قضایای مشروحه فوق حتما باید به عنوان اسناد تدوین شده اولیه دستیابی به یک “الگوی کشت ملی” مورد تایید و وفاق همه جانبه وزارتین نیرو، جهاد کشاورزی، وکمیسیون آب ،کشاورزی و محیط زیست مجلس شورای اسلامی و نهادهای بالا دستی مرتبط با امنیت غذایی کشور قرار گیرد.

* کارشناس توسعه کشاورزی

  • نویسنده : حسین شیرزاد