دکتر حسین شیرزاد * در 11 اکتبر 2022، رئیس تحقیقات صندوق بین المللی پول، «پیر-اولیویه گورینچاس»، هشدار داد که افزایش قیمتهای بالای انرژی به این زودیها از بین نمی رود. او هشدار داد که «بحران انرژی» یک شوک گذرا نیست. همین امر را می توان در مورد آنچه او «بحران غذا» نامید، نیز گفت. به […]
دکتر حسین شیرزاد *
در 11 اکتبر 2022، رئیس تحقیقات صندوق بین المللی پول، «پیر-اولیویه گورینچاس»، هشدار داد که افزایش قیمتهای بالای انرژی به این زودیها از بین نمی رود. او هشدار داد که «بحران انرژی» یک شوک گذرا نیست. همین امر را می توان در مورد آنچه او «بحران غذا» نامید، نیز گفت. به اعتقاد وی، امروزه قیمتهای بالای انرژی و مواد غذایی ارتباط نزدیکی با هم دارند و یافتن راهی برای خروج از این «بحران چند بعدی» مستلزم دگرگونی عمیق در نحوه تولید و توزیع انرژی و غذا، و مجموعه ای از اقداماتی است که توان شرکتهای درگیر مسئله انرژی و صنعت غذا را به چالش خواهد کشید. امروزه پیوند آب-انرژی-غذا (WEF) به عنوان یک راه حل حاکمیتی برای چالشهای پیچیده مدیریت منابع ترویج می شود. مفهوم پیوند WEF اهداف متعددی را به عنوان یک ابزار تحلیلی، یک چارچوب مفهومی، یا یک گفتمان را در بر میگیرد. مفهوم پیوند WEF از یک هدف هنجاری برای شناسایی و اجرای استراتژیهایی برای دستیابی به امنیت آب، غذا و انرژی که برای رفاه انسان، کاهش فقر و توسعه پایدار حیاتی هستند نشات گرفته است. گفتمان علمی غالب در رابطه WEF دیدگاهی فنی-مدیریتی از مشکل و راهحلهای آن دارد که روابط قدرت و نابرابریهای اجتماعی را بهعنوان علل و پیامدهای اعمال نادیده میگیرد. بسیاری استدلال از جمله ” وینسنت اوستروم در حکمرانی چندمرکزی ” می کنند که پیوند WEF تا کنون ریشه در عقلانیتهای علمی و فنی برای یکپارچگی دارد، و دلیل کمی برای “صورت فلکی قدرت، مسائل اقتصاد سیاسی، و هزینههای مبادله و نحوه تغییر آنها در مقیاسهای مختلف فضایی” است. چنانکه برای سومین بار در 15 سال گذشته جهان با بدتر شدن بحران غذایی مواجه است لذا می توان تصور کرد که حضور دولتهای زیادی که در کنفرانس “اتحاد برای امنیت غذایی جهانی” در برلین در اواخر ژوئن گرد هم آمده بودند، خبر از عمق بحران دارد. سیستم غذایی حدود یک سوم کل تقاضای انرژی جهان را تشکیل می دهد. بنابراین هر گونه افزایش قیمت انرژی بر قیمت مواد غذایی تأثیر می گذارد، حتی اگر مدتی طول بکشد تا این تأثیر رخ دهد. این امر به ویژه در مورد سوختهای فسیلی صادق است. سیستم غذایی صنعتی بیش از سایر بخشها به سوختهای فسیلی به عنوان یک منبع انرژی معتاد است، منابع تجدید پذیر مداخله چندانی در صنعت غذا ندارند و درجه تاثیرگذاری شان ناچیر است. بیشترین میزان این وابستگی به دلیل مقادیر انبوه گاز طبیعی مورد نیاز برای تولید کودهای نیتروژنی است. سوختهای فسیلی همچنین به طور گسترده در کشت محصولات، فرآوری مواد غذایی، بسته بندی، حمل و نقل و خرده فروشی مورد استفاده قرار می گیرند اما تصویر غذا و انرژی در سراسر جهان بسیار متفاوت است. مزارع مکانیزه در مقیاس بزرگ که بر اروپا، آمریکای شمالی و بخشهایی از آمریکای لاتین تسلط دارند نسبت به مزارع کوچک در کشورهای فقیر”جنوب جهانی” انرژی بسیار بیشتری مصرف میکنند. مزارع در “شمال جهانی” برای تولید یک تن غلات؛ تقریباً 2.5 برابر انرژی بیشتر نسبت به مزارع جنوب جهانی و بیش از سه برابر انرژی در هر هکتار مصرف می کنند. وقتی از نظر کشاورزان به این اختلاف نگاه کنیم، این اختلاف حتی بیشتر است. بر اساس هر کارگر، شاغل در یک مزرعه در شمال جهانی 33 برابر انرژی بیشتری نسبت به کارگر یک مزرعه در جنوب جهانی انرژی مصرف می کند. در مورد سیستمهای کشاورزی نیز تنوع وجود دارد. مطالعات نشان می دهد که کشاورزی ارگانیک نسبت به کشاورزی صنعتی بازده انرژی بیشتری دارد. یکی از مقایسههای اخیر از کشاورزی ارگانیک و معمولی در فیلیپین نشان داد که در حالی که دو مزرعه بازدهی تولید برابر دارند، در کشاورزی ارگانیک 63 درصد مصرف انرژی کارآمدتر است، این تفاوتها به وضوح دلایل اینکه چرا سیستم غذایی به شدت صنعتی ایالات متحده به اندازه کل بودجه انرژی هند یا کل بودجه انرژی تمام کشورهای آفریقایی انرژی مصرف می کند را توضیح می دهد. سیستم غذایی اروپا نیز به اندازه ایالات متحده به سوختهای فسیلی متکی است. بیش از یک چهارم کل انرژی مصرف شده در اروپا صرف کشت، پردازش، بسته بندی و خرده فروشی مواد غذایی می شود.بدون دسترسی ارزان و فراوان به سوختهای فسیلی، سیستم غذایی اروپا با مشکل جدی مواجه خواهد شد. به همین دلیل است که جنگ در اوکراین برای سیستم غذایی صنعتی اروپا یک فاجعه است. بدون گاز طبیعی ارزان، شرکتهای مواد غذایی اروپایی نمیتوانند کارخانههای فرآوری خود را راهاندازی کنند، کارخانههای کود نیتروژن باید زیر ظرفیت فعالیت نمایند حتی گلخانهها نمیتوانند چراغهای خود را روشن نگه دارند. در زمستان امسال، بسیاری از خانوارهای اروپایی مجبور هستند بین گرم کردن یا غذا خوردن یکی را انتخاب کنند، زیرا قیمت هر دو بسیار بالا رفته و رشد دستمزد واقعی ادامه ندارد. کارشناسان پیش بینی می کنند که وضعیت در سال آینده بدتر خواهد شد. این بزنگاه تاریخی باید لحظه ای مهم جهت اتخاذ تصمیمات سخت برای صنایع غذایی اروپایی باشد تا درباره نحوه مصرف انرژی خود و اتکا به مدلی از تولید مواد غذایی که بیش از حد به سوختهای فسیلی وابسته نیست، تجدید نظر کنند. اما درعوض، همچنان نگاه شرکتها و دولتهای این قاره به برداشت انرژی در خارج از کشور است. چنانکه طی شش ماه اخیر، تکاپوی بی سابقه ای در پروژههای انرژی خاورمیانه که شامل حفاری، ساخت بنادر، امضای قراردادهای خرید و سرمایه گذاریهای دیگر در سراسر آفریقا و آسیا است، به چشم میخورد. اتحادیه اروپا از زمان آغاز جنگ در اوایل سال جاری 50 میلیارد یورو به سوختهای فسیلی متعهد شده است که بیشتر آن برای اینکه بتواند گاز طبیعی مایع غیر روسی جدید (LNG) را از کشورهایی مانند ایالات متحده، قطر، سنگال، الجزایر، وارد کند. مصر، کنگو، موزامبیک و تانزانیا خط لوله نفت شرق آفریقا که توسط غول انرژی فرانسوی توتال در اوگاندا و تانزانیا ساخته می شود، تامین نماید.
بیشتر بخوانید: ژنراتور HPGen، یک جایگزین پایدار برای تولید پراکسید هیدروژن
اتحادیه اروپا حتی در حال استقرار بودجه هنگفت برای تقویت خدمات امنیتی در موزامبیک است تا از منافع گاز خود در آنجا محافظت کند. اینها با پایان یافتن جنگ در اوکراین متوقف نخواهند شد. در حال حاضر 20 پایانه جدید LNG درازمدت در اروپا برنامه ریزی شده است. اروپا از کشورهای آسیایی نیز به بهای افزایش قیمت انرژی برای جوامع محلی آنجا منابع انرژی دریافت می کند. این اتحادیه در حال خرید ذغال سنگ اندونزی و منابع LNG مالزی است. به طور مشابه، جوامع پاکستان و بنگلادش به دلیل انتقال گاز به اروپا دچار خاموشی شده اند. همه اینها فاجعه ای برای جامعه جهانی است که تا سال 2100 به سمت افزایش 2.5 درجه سانتیگراد در دما پیش می رود. تولید بیشتر سوخت فسیلی بحران آب و هوا را عمیق تر کرده و فشار بیشتری را بر تولید جهانی غذا وارد می کند. در حال حاضر، افزایش دمای کره زمین از طریق خشکسالی، سیل و طوفان و دمای بالا که کار کردن در مزارع باز را برای کارگران کشاورزی غیرقابل تحمل می کند، تولید مواد غذایی را مختل می سازد. ما نمی توانیم بحران انرژی یا بحران غذایی را با اقداماتی که بحران تغییرات اقلیمی را بدتر می کند، حل کنیم. هر سه بحران عمیقاً مرتبط و همپوشانی دارند. اعتراضات آشکار علیه قیمت سوخت و مواد غذایی در بیش از 90 کشور در سال جاری وجود داشته است. بسیج عظیمی که گاه با هدف کسب بالاترین کرسیهای قدرت انجام می شود، خیابانهای شهرهای بزرگ سریلانکا، سیرالئون، اکوادور و اخیراً غنا را پر کرده است. در بسیاری از کشورها، هزینههای دارو، مسکن و سایر ملزومات به اندازه تورم غذایی دردناک احساس می شود. اشکال جدید کنشگری اجتماعی می داند که شرکتهای غذایی نقش بزرگی در افزایش قیمت مایحتاج روزانه ایفا می کند. شرکتها از افزایش تورم عمومی برای افزایش حاشیه سود خود و افزایش قیمتها بالاتر و فراتر از آنچه برای پوشش هزینههای خود بعلاوه سود منصفانه نیاز است، سوء استفاده می کنند. کارشناسان در ایالات متحده، می گویند که در حالی که در دوره 40 ساله 1979-2019 سود شرکتها 11 درصد از افزایش قیمتها را به خود اختصاص داده است، امروز این عدد به 53.9 درصد رسیده که رقم عظیمی را تشکیل می دهد.این امر به طور قابل توجهی در بخش مواد غذایی از جمله سوپرمارکتهای زنجیره ای و رستورانها انجام می شود. در کانادا، دولت در حال آغاز تحقیقات رسمی در این مورد است، در حالی که در اروپا و استرالیا، رهبران تجاری و رسانهها افزایش قیمتها را غیرقابل توجیه گزارش میکنند. دولتها به طور فزاینده ای در مورد حرکت به سمت مالیات بر سودهای بادآورده یا سودهای فوق العاده شرکتهای انرژی، بانکها، شرکتهای تجاری کشاورزی و خود زنجیرههای خردهفروشی مواد غذایی صحبت و اقداماتی را در این زمینه آغاز نموده اند. اعلام مداوم ارقام سود گزاف از این شرکتها از جمله غولهای مواد غذایی و کشاورزی مانند نستله، ADM یا Mosaic در سال 2021 لزوم انتخاب استراتژیهای جدید مالیاتی را بیش از حد توجیه می کند. رویکرد دیگری که برای مهار تورم و توزیع بهتر منابع در مورد آن صحبت می شود، مالیات یکباره بر ثروت است. در اروپا برگزیدن سقف قیمتها، هم برای انرژی و هم برای مواد غذایی، اقدام دیگری است که بهعنوان اقدامی کوتاهمدت برای محافظت از اکثریت افرادی که نمیتوانند قبضها را پرداخت کنند، انجام میشود. بسیاری از متخصصین کشاورزی معتقدند که جهان با “بحران قیمت مواد غذایی” روبرو شده است، نه کمبود مواد غذایی، قیمت مواد غذایی در سراسر جهان همراه با و تا حدی به دلیل هزینههای انرژی در حال افزایش است. تا کنون افزایش قیمت گاز و نفت توانسته به طور مستقیم باعث افزایش هزینههای تولید محصولات کشاورزی شود و در نتیجه به طور غیرمستقیم باعث افزایش قیمت محصولات کشاورزی شود. قیمت نفت خام اثر سرریز قابل توجهی بر قیمت محصولات کشاورزی دارد. قیمت بین المللی نفت می تواند از طریق کانالهای غیرمستقیم مانند تورم داخلی، سیاست صدور ارز و قیمت محصولات کشاورزی بین المللی بر قیمت محصولات کشاورزی تأثیر بگذارد. اصولا، یک همبستگی مثبت بلندمدت معنادار بین قیمت غلات عمده بین المللی و قیمت انرژی وجود دارد. این افزایش قیمتها بیشترین آسیب را به اقشار فقیر و آسیب پذیر وارد می کند. اما کمبود مواد غذایی وجود ندارد. برخی از کشورها، مانند چین یا هند، ذخایر غذایی فراوانی به عنوان یک استراتژی امنیت غذایی برگزیده اند و علیرغم بحثهای جاری در سازمان تجارت جهانی در مورد اینکه آیا ذخایر غذایی و ممنوعیتهای صادراتی چگونه تجارت را مخدوش میکند یا خیر، به آنها اجازه داده شده که این کار را انجام دهند. اما تأثیر کلی سیستمهای غذایی که به طور فزاینده و تخصصی، تولید صنعتی میشوند، بیش از حد با ضایعات بسیار زیاد همراه است. چنانکه حدود 60 درصد از گندم تولید شده در اروپا به خوراک دام می رسد، بیش از 40 درصد از ذرت کشت شده در ایالات متحده به سوخت خودروها تبدیل می شود. در سطح جهانی، 80 درصد از محصول سویا در جهان هر ساله به در جیره خوراکی حیوانات تغذیه می شود و در حالی که 23 درصد از روغن پالم جهان به دیزل تبدیل می شود. کشورهایی مانند ویتنام، پرو، ساحل عاج و کنیا منابع عظیمی را به رشد و صادرات محصولات کشاورزی مانند قهوه، مارچوبه، کاکائو و گل اختصاص می دهند. که ضروری نیستند، در همین حال، هکتارهای بی شماری در سراسر جهان برای تولید محصولات زراعی جهت استفاده در غذاهای فرآوری شده ناسالم کاملاً فاقد مواد مغذی و فیبری مورد بهره برداری قرار میگیرد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که در سطح جهانی کمبود تولید محصولات کشاورزی نداریم. اما با قیمتهای بالایی، درکنار مشکلات نیروی کار و توزیع عادلانه غذا روبرو هستیم. وقوع این بحران؛ اصلاحات در سیاست کشاورزی و اهداف اقلیمی و حتی استراتژی جدید اتحادیه اروپا از “مزرعه تا چنگال”، که هدف آن همسویی بهتر شیوههای کشاورزی با الزامات کشاورزی پایدار است، را به دلیل این فشارها زیر سوال برد. علل این بحران، ساختاری تر از جنگ در اوکراین است. اگرچه بسیاری از رهبران سیاسی غرب، روسیه را به دلیل افزایش گرسنگی و به خاطر اهداف ژئوپلتیکی سرزنش می کنند و طی ماههای گذشته زنجیره تامین صادرات غلات، دانههای روغنی و کود از اوکراین مختل شده است اما گندم و روغن آفتابگردان روسیه و اوکراین را می توان با منابع دیگر و انواع دیگر غلات و روغن جایگزین کرد. مشکل عمیق تر این است که برخی از کشورها – مانند مصر، سنگال یا لبنان – برای واردات خود به شدت به این دو کشور وابسته هستند. این کشورها در درازمدت، نیاز به یافتن راه حلهای جایگزین جهت حمایت از کشاورزان خرده پای خود برای ایجاد سیستمهای کشاورزی محلی متنوع و تقویت بازارهای منطقه ای دارند، حدود 20 کشور بیش از نیمی از گندم خود را از اوکراین و روسیه تامین می کنند. و تنها هفت کشور به اضافه اتحادیه اروپا 90 درصد از صادرات گندم جهان را تشکیل می دهند. پس جای تعجب نیست که چهار شرکت Archer Daniels Midland، Bunge، Cargill و Louis Dreyfus بخش عمده ای از این تجارت را تشکیل می دهند. در حالی که تجارت برخی از این شرکتها به دلیل جنگ مختل شده است، اما بیشترین افزایش گرسنگی در کشورهایی مانند مانند افغانستان، یمن، سوریه، اریتره، سومالی و جمهوری دموکراتیک کنگو متمرکز شده است که بیشتر تحت تأثیر درگیری قرار گرفته اند، و این ربطی به وضعیت اوکراین ندارد. انحصار شرکتهای بزرگ نشان داده که که بازار بین المللی غلات کانال موثری برای تضمین امنیت غلات نیست وامنیت غلات با چالشهای بلندمدت متعددی مانند محدودیت داراییهای آب زیر زمینی، از دست دادن زمینهای توسعهیافته در اثر فساد و تغییر کاربریهای غیر مجاز و همچنین شهرنشینی، سیستمهای بیولوژیکی ضعیف، اقتصاد خرده پایی، زمینداری در مقیاس کوچک و رویدادهای فاجعهآمیز متوالی، مواجه است. از آنجایی که غلات نوع خاصی از کالا با ماهیت سیاسی است، دولتها باید برای تامین امنیت غلات خود، متکی بر تثبیت تولید غلات و بهینه سازی ساختار سمت عرضه صنعت غلات و تامین حداکثری غلات از منابع پایه داخلی باشند. تولید تنها راه موثر برای تضمین امنیت غلات است. البته تجارب جهانی موید آن است که بازار بین المللی غلات باید به طور کامل مورد استفاده قرار گیرد و مزیتهای نسبی برای تضمین پایداری تجارت غلات باید در نظر گرفته شود. چون درگیر شدن در تجارت خارجی غلات از طریق بازار بینالمللی غلات میتواند به بهبود مزیتهای نسبی منجر شود و در نتیجه کارایی اقتصادی کشاورزی و تولید غلات را افزایش داده و در نهایت سطح امنیت غذایی را بهبود بخشد.
دادههای موجود نشان می دهد که بحران فعلی قیمت مواد غذایی با جنگ در اوکراین آغاز نشده است، بلکه در نتیجه مجموعه گسترده تری از مشکلات است. اینها شامل همهگیری کووید-19 (اختلالی ادامه داری که در زنجیرههای تامین بینالمللی ایجاد کرده)، بحران آب و هوا و گمانهزنی در بازارهای مالی را شامل میشود. دادههای موجود بطور واضح نشان می دهد که افزایش قیمت مواد غذایی با تولید و عرضه در بازارهای بین المللی همبستگی نشان نمی دهد. اما چرا اینطور است؟ شاید به این دلیل که سرمایهگذاران، چه بانکها، صندوقهای بازنشستگی یا فقط سهامداران و بروکرهای خرد در حال خرید سهام آن هستند. تورم جهانی و وجوهی که به آنها اجازه می دهد روی قیمتهای آتی کالاها با تأثیرات واقعی بر قیمت فعلی کالاها شرط بندی کنند، در واقع، مشابه آنچه در بحران غذایی و مالی 2007-2008 رخ داده مشکل این است که تلاشها برای تنظیم این صندوقها توسط خود صنعت مالی در بازارهای تأثیرگذار مانند ایالات متحده و اروپا ناکام مانده است. هم اکنون این نوع سفته بازی حتی در بورسهای کالایی چین هم کشف شده است. از این رو است که جامعه مدنی و رگولاتوری اروپایی خواستار محدودیت در تعداد قراردادهای کالایی هستند که سرمایه گذاران مالی می توانند داشته باشند. به نظر می رسد این کمترین کاری باشد که می توان انجام داد. در حال حاضر، سرمایه گذارانی که از بیت کوین فرار می کنند، ارز دیجیتال بزرگی که در چند ماه گذشته بیش از نیمی از ارزش خود را از دست داده است، ظاهراً برای کسب درآمد به سمت بازار کالاهای کشاورزی رفته اند و عدم شفافیت اساسی که این بازارها بر اساس آن ساخته شده اند یک مشکل بزرگ بوجود آورده است. لذا، کاهش آسیب پذیری سیستمهای غذایی در بازارهای بین المللی بورسهای کالایی در برابر سفته بازیهای مالی باید در اولویت قرار گیرد. کشاورزان در سراسر جهان با دو برابر شدن و حتی سه برابر شدن قیمت نهادهها، به ویژه کودهای شیمیایی، ، دست و پنجه نرم می کنند. و همچنین هزینههای بالای سوخت – یکی دیگر از ورودیهای اصلی برای کشاورزان. بسیاری از کشاورزان چارهای جز کاهش نهادهها ندارند و این به معنای کاهش برداشت در فصول آتی است. مصرف کنندگان نیز نمی توانند هزینههای مارپیچ تولید مواد غذایی را متقبل شوند. نتیجه می تواند یک فروپاشی فاجعه بار در هر دو انتهای زنجیره سیستم غذایی باشد. در کوتاه مدت، دولتها باید با یارانه برای مواد غذایی اساسی وارد عمل شوند. اگر این کار را نکنند، مردم به طور فزاینده ای تحت فشار قرار خواهند گرفت. در کنار افزایش بهای نهادهها، الگوهای مختل تغییرات اقلیمی شدید در نتیجه پیامدهای تغییرات آب و هوایی، تولید مواد غذایی را پیچیده تر و دشوارتر کرده است. در هند، موج گرما باعث کاهش عملکرد غلات و افزایش قیمت مواد غذایی شده، در کنیا و ایالات متحده، دامها به دلیل مشکلات ناشی از آب و هوا می میرند، در حالی که در سطح جهان، خاکها با فرسایش و ضعیف شدن در حال نابودی هستند، خطر بسیار بیشتری برای عرضه مواد غذایی ایجاد خواهد شد. بنابراین در کنار مطالبه فوری برای یارانهها، اقداماتی نیز باید انجام شود تا تولید کشاورزی را در سریعترین زمان ممکن از اتکا به نهادههای شیمیایی گران قیمت دور کند. این مسئله ای ضروری است که به هر حال برای مقابله با بحران تغییرات اقلیمی ضروری است. ظاهرا، این سیستم تولیدی در کشاورزی است که نمی تواند در مقابل شوکهای اقلیمی مقاومت کند در حالی که به ایجاد آسیبهای اجتماعی و زیست محیطی عظیم هم ادامه می دهد. بنابراین حاکمیت غذایی آلترناتیو و تاب آور، که بر روشهای تولید پایدار متکی است، همبستگی را اعمال میکند، بهترین راه مهار سفتهبازی مالی در بورس کالاهای اساسی و کنترل شرکتهای بزرگ تجاری در سیستمهای غذایی امروزین است.
* تحلیلگر و دکترای توسعه کشاورزی
- نویسنده : حسین شیرزاد