دکتر حسین شیرزاد * کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه همه ساله مقدار فزاینده ای غلات و دانههای روغنی وارد می کنند تا با تقاضای رو به رشد داخلی خود مطابقت داشته باشد. کشورهای آسیای شرقی در فصل گذشته 72.5 میلیون تن غلات از سراسر جهان وارد کردند که طی 10 سال گذشته 52 درصد افزایش […]
دکتر حسین شیرزاد *
کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه همه ساله مقدار فزاینده ای غلات و دانههای روغنی وارد می کنند تا با تقاضای رو به رشد داخلی خود مطابقت داشته باشد. کشورهای آسیای شرقی در فصل گذشته 72.5 میلیون تن غلات از سراسر جهان وارد کردند که طی 10 سال گذشته 52 درصد افزایش داشته است. ژاپن و کره جنوبی در واردات ذرت به ترتیب دومین و سومین خریدار بزرگ جهان هستند و چین به عنوان بزرگترین خریدار جو از عربستان سعودی نیز پیشی گرفته است. واردات غلات آسیای جنوب شرقی، اگرچه یک سوم کمتر از مقدار خریداری شده به مقصد شرق آسیا است، اما در مدت مشابه 129 درصد رشد بیشتری داشته است و پیشبینی میشود در سالهای آینده روند رشد قویتری را حفظ کند – بهویژه که مصرف گندم در آسیای جنوب شرقی اگرچه بسیار زیاد است اما همواره زیرمیانگین سرانه جهانی 78 کیلوگرم در سال و حتی حدود سه برابر کمتر از چین و هند است- به عنوان مثال، اندونزی با آنکه در حال حاضر دومین خریدار بزرگ گندم در جهان است، اما مصرف سرانه سالانه آن تنها 29 کیلوگرم است. در مجموع، حجم واردات آسیای شرقی و آسیای جنوب شرقی نزدیک به یک سوم کل غلات در بازارهای جهانی را تشکیل می دهد. رشد جمعیت همراه با افزایش درآمد، فربهی طبقه متوسط، تحریک مصرف رژیمهای غذایی غنی از پروتئین (گوشت و مرغ بیشتر) تقاضا و ترجیح فرآوردههای گندم مانند نان یا رشته فرنگی را (بر محصولات سنتی مبتنی بر برنج)، افزایش میدهد. در چین، خوراک بخشهای پرورش خوک و طیور داخلی، محرک اصلی افزایش واردات غلات است. تقاضا و وابستگی بینظیر چین بهویژه از طریق یکی دیگر از عناصر اصلی خوراک دام – دانههای روغنی سویا – آشکار است. خریداران محلی در فصل گذشته رقم خیره کننده 94.1 میلیون تن را وارد کردند که معادل 61 درصد کل دانه سویای صادراتی است. چین تا سال 1995 هنوز در تولید سویا خودکفا بود و اگرچه تولید داخلی از آن زمان تاکنون به سختی از نظر حجم تغییر کرده است، اما اکنون تنها حدود 14 درصد تقاضا را برآورده می کند. با توجه به اینکه انتظار می رود مصرف داخلی گوشت در چین به رشد خود ادامه دهد، واردات چین به ویژه مواد اولیه خوراک دام و سویا نیز رشد خواهد کرد. با این حال، تنها تقاضای غذا در آسیا نیست که با سرعت بیسابقهای در حال رشد است. انتظار می رود تقاضای غذا در سراسر جهان تا سال 2050 بین 59 تا 98 درصد افزایش یابد. این امر بازارهای کشاورزی را به شدت متحول خواهد کرد. چون در سرتاسر جهان، کشاورزان باید با افزایش زمینهای زراعی خود یا افزایش بهره وری در زمینهای موجود، رشد بیشتری داشته باشند. با این وجود، موانع مهمی در راه تحقق این امر وجود دارد. متوسط بازده محصولات جهانی – میزان محصولات برداشت شده در هر واحد زمین زیر کشت – به آرامی در حال افزایش است تا تقاضای پیشبینی شده را برآورده کند، این در حالی است که رشد شهرنشینی و میزان سرمایهگذاری پایین در کشاورزی این وضعیت بغرنج را تشدید می کنند. یکی دیگر از موانع اصلی تغییرات آب و هوایی است که در حال حاضر کشاورزی در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است، زیرا اخیراً افزایش کمبود آب، افزایش دما و رویدادهای شدید آب و هوایی باعث کاهش برداشت در بسیاری از کشورها شده است. لذا درک خطر سیستمیک این نوسانات عرضه مرتبط با آب و هوا در کشورهای عمده تولیدکننده محصولات کشاورزی مهم است. به عنوان مثال، چین با اختلاف بزرگترین مصرف کننده گندم در جهان است و در مصرف ذرت تنها پس از ایالات متحده در رتبه دوم قرار دارد، اما در تولید این محصولات تقریباً خودکفا است. هنگامی که ذخایر داخلی به دلیل شکست احتمالی برداشت ناشی از آب و هوا در آینده نزدیک کاهش یابد، می تواند به سرعت خریداران چینی را مجبور کند تا غلات بیشتری را برای تامین تقاضا وارد کنند و بخش قابل توجهی از عرضه جهانی را ببلعند و به نوبه خود بر قیمتها و امنیت غذایی در سراسر جهان تأثیر منفی بگذارد. این اثرات زمانی تشدید خواهد شد که کشورهای عمده صادرکننده غلات به طور همزمان با برداشت ناامید کننده ای مثل بحرانهای جهانی غذا در سالهای 2008 تا 2011 مواجه شوند، با این حال، انتظار میرود که برخی مناطق سردتر در عرضهای جغرافیایی شمالی (در ابتدا) از تغییرات آب و هوایی بهرهمند شوند.کشورهایی مانند کانادا و روسیه که در آنها فصلهای رشد طولانیتر و گرمتر در حال حاضر تولید محصول را تقویت میکنند.در این میان، یکی از امیدوار کننده ترین مناطق، بخش وسیع آسیایی روسیه به نام «سیبری» است.
سیبری با 13.1 میلیون کیلومتر مربع از مجموع برزیل و اتحادیه اروپا بزرگتر است. سیبری از اورال تا اقیانوس آرام، در طول 6000 کیلومتر امتداد دارد و شامل 28 درصد از زمینهایی است که در حال حاضر در روسیه کشت می شود. با این وجود، این منطقه یکی از کم جمعیت ترین مناطق روی زمین با کمتر از 3 نفر در هر کیلومتر مربع است و سهم زیادی از محصولات برداشت شده در آن در نهایت برای مصرف کنندگان در مناطق دیگر است. امروزه کشاورزی سیبری عمدتاً به دو حوزه محدود می شود. یکی خاور دور روسیه است، که تابستانهای گرم و مرطوب بزرگترین منطقه کشت سویای روسیه را پشتیبانی میکند، و از رونق تقاضای سویای چین در سراسر رودخانه آمور سود قابل توجهی برده است. منطقه دیگری که از نظر کشاورزی بسیار مهمتر است، کمربند غلات سیبری غربی است. خاکهای حاصلخیز چرنوزم، همانطور که در اوکراین و جنوب روسیه یافت می شود و مزارع به ظاهر بی پایان از مهمترین مشخصه این منطقه است. در فصل گذشته 22 میلیون تن غلات و همچنین نزدیک به یک سوم کل کلزای روسیه در اینجا برداشت شد. این منطقه تحت سلطه نظام بهره برداری کشاورزی بزرگ مقیاس با حضور تعداد قابل توجهی از مزارع شرکتی است که معمولاً بین 3000 تا 10000 هکتار از زمینهای کشاورزی را مدیریت می کنند. کشاورزی در سیبری توسط قبایل بومی برای هزاران سال در سطح معیشتی انجام میشد، اما زمانی که مهاجران روسی در قرن شانزدهم وارد منطقه شدند، مناطق وسیعتری تحت کشت قرار گرفت که با تخفیف مالیاتی و تخصیص زمین رایگان تشویق شد. در اواخر قرن نوزدهم، این مهاجران یکی از حاصلخیزترین مناطق کشاورزی در امپراتوری روسیه را ایجاد کردند و با توسعه شبکه ریلی که سیبری را به مرکز صنعتی روسیه اروپایی و بنادر دریایی آن متصل می کرد، برداشت غلات از 1.4 میلیون تن در اواسط قرن 19 به بیش از 7 میلیون تن در آغاز قرن بیستم رسید. از آنجایی که صادرات غلات روسیه در آن دوره بسیار گسترده بود، بسیاری با کیفیت استثنایی غلات سیبری آشنا شدند. بین سالهای 1898 و 1900، وزارت کشاورزی ایالات متحده حتی یک گیاهشناس به نام” Mark A. Carleton “را برای چندین سفر پژوهشی به منطقه فرستاد تا ارقام مناسب گندم را برای دشتهای بزرگ ایالات متحده پیدا کند. کارلتون، با انواع مختلف گندم جدید که از سیبری و مناطق مجاور معرفی کرد، کشاورزی آمریکا را متحول کرد. جای تعجب نیست که گندم “سخت قرمز و دوروم سیبری”، مانند همزاد آن که امروزه توسط کشاورزان آمریکایی و کانادایی کشت می شود، در آن زمان به دلیل کیفیت آسیاب خود مشهور بود و سهم زیادی از آن به اروپا صادر می شد. تا سال 1917، یعنی سال وقوع انقلاب روسیه، برداشت غلات سیبری به 18 میلیون تن یا 17 درصد از کل تولید روسیه رسید. با ظهور اتحاد جماهیر شوروی به صادرات سودآور سیبری پایان داده شد، زیرا تولید برای برآوردن تقاضای داخلی هدایت شد. با این حال، کشاورزی در منطقه سیبری به رشد خود ادامه داد و با جنبش مارکسیستی “کارزار زمین بکر” در دهه 1950 و اوایل دهه 1960، پایگاه زمینهای کشاورزی اش تا حد زیادی گسترش یافت. اما از آنجایی که بازده کم به طور فزاینده ای امنیت غذایی داخلی را تهدید می کرد، “نیکیتا خروشچف” دستور داد تا زمینهای زراعی وسیعی در استپهای طبیعی سیبری و شمال قزاقستان گسترش یابد. در طول این کمپین، که نه سال به طول انجامید، 45 میلیون هکتار از اراضی نوآباد دیگر در سیبری شخم زده شد که یک تلاش بی نظیر برای گسترش زمینهای زراعی در سراسر جهان محسوب می شود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشاورزی روسیه ضربه بزرگی خورد. چون اقتصاد بازار آزاد بر ارعین فقیر حاکم شد و یارانههای کشاورزی کاهش یافت، مناطق وسیعی از زمینهای زراعی رها شدند. به گونه ای که از سال 1990 تا 2007، زمینهای زراعی سیبری 39 درصد یا 13.7 میلیون هکتار کاهش یافت.( برای محسوس شدن این رقم، آلمان، دومین تولید کننده غلات در اتحادیه اروپا، در حال حاضر کمی بیش از 12 میلیون هکتار زمین را زیر کشت می برد). از سال 2007، تقریباً 1.1 میلیون هکتار از زمینهای زراعی رها شده در سیبری دوباره کاشته شده است. با این حال، سیبری همچنان یکی از بزرگترین ذخایر زمینهای کشاورزی بلا استفاده در جهان را در خود جای داده است. علاوه بر این، سیبری یکی از کم کارترین سبدهای نان در سراسر جهان است. این منطقه همچنین دارای شکاف عملکرد تخمینی – تفاوت بین عملکرد موجود و بالقوه – بیش از 50 درصد است، به این معنی که عملکرد سیبری را می توان از 1.8 تن در هکتار فعلی به 3.6 تن یا بیشتر افزایش داد. استفاده کم یا عدم استفاده از کود معدنی، بذرهای با کیفیت پایین و تجهیزات کشاورزی ناکافی از دلایل اصلی پایین بودن عملکرد سیبری است. چنانکه مطالعات اخیر نشان داده که تنها 32 درصد مزارع خصوصی و شرکتی سیبری کودهای معدنی را در مزارع خود استفاده کردند و اگرچه مصرف پایین کود، سیبری را به یکی از بزرگترین مکانها برای تولید غلات ارگانیک تبدیل کرده اما حجم برداشت را به میزان قابل توجهی در مقایسه با سایر مناطق روسیه کاهش داده است. به علاوه، چون طرحهای بیمه کافی تقریباً به طور کامل در کشاورزی روسیه وجود ندارد، مدیریت ریسکهای مربوط به آب و هوا در سیبری دشوار است. درحال حاضر، اگرچه پیش بینی می شود برخی از کشاورزان سیبری در جنوب با کاهش تولید به دلیل تغییرات آب و هوایی مواجه شوند، اما چشم اندازها برای بقیه مناطق سیبری به طور قابل توجهی بهبود خواهد یافت و با طولانیتر و گرمتر شدن فصلهای رشد، پیشبینی میشود که عملکرد محصول به طور قابلتوجهی بهبود یابد. علاوه بر این، زمینهای زراعی و جنگلی متروکه در شمال برای کشت جذابتر میشوند، به طوری که دمای هوای آوریل تا ژوئیه اکنون به طور متوسط 1.3 تا 2 درجه سانتیگراد بالاتر از سال 1960 است. بنابراین تقویت پایدار اراضی کشاورزی فعلی باید بیش از گسترش زمینهای زراعی جایگزینی آیش تابستانی، طرحهای تناوب بدون خاکورزی کارآمد، در اولویت باشد. از طرفی افزایش راندمان مصرف آب و برنامههای مکانیزاسیون زراعی و تجهیزات دیجیتالیزه از مقرون به صرفهترین رویکردها برای یک استراتژی تشدید پایدار در سیبری هستند. اکنون بنظر می رسد مقصد منطقی برای مازاد محصول سیبری به دلیل نزدیکی و تقاضای زیاد، آسیای شرقی و جنوب شرقی است، با این حال، در سال 2017 تنها 3.3 درصد از کل صادرات غلات روسیه به شرق آسیا و 7.8 درصد به آسیای جنوب شرقی بوده است. دولت روسیه به شدت از پتانسیل افزایش صادرات محصولات کشاورزی سیبری آگاه است و به طور فعال سیاست خارجی، مقررات و توسعه زیرساختها را برای این منظور دنبال کرده است. در سال 2015 یک منطقه بندری آزاد در منطقه “پریمورسکی” و یک منطقه اداری هم که در شرق با اقیانوس آرام و در غرب با مرز چین هم مرز است ایجاد کرد و مزایای آن که بندر آزاد”ولادی وستوک” نامگذاری شده است شامل رژیم گمرکی رایگان برای شرکتهای مقیم، مالیات شرکتی پایین تر، بازپرداخت سریع مالیات بر ارزش افزوده و فرآیند ساده ویزا برای خارجیها است. ولادی وستوک، مستقیماً به شبکه راه آهن “ترانس سیبری” متصل است و کمربند غلات سیبری غربی را با بندری آزاد در بیش از 5000 کیلومتر متصل می کند. اما این راهآهن ظرفیت محدودی دارد و اگرچه برنامههایی برای افزایش ظرفیت آن وجود دارد، اما شبکه زیرساختی آن هنوز برای پاسخگویی به این رشد همه جانبه توسعه نیافته است. این منطقه بندری آزاد که در حال حاضرعمدتاً انرژی، فلزات و کالاهای معدنی را در کنار کانتینرها اداره می کند، برای بارگیری کارآمد غلات و دانههای روغنی نیز مجهز نیست. برای رفع این مشکل، یک بندر ماهیگیری نسبتا کوچک به نام “زاروبینو”، در منتهی الیه جنوبی منطقه بندر آزاد، برای تبدیل شدن به اولین پایانه غلات در سواحل اقیانوس آرام روسیه تعیین شده است. این پروژه تا حد زیادی توسط سرمایه گذاران چینی، که علاقه مند به ایجاد دسترسی به بندر برای استانهای همسایه چین “جیلین و هیلونگ جیانگ” بعنوان بزرگترین مناطق تولید ذرت و سویا در کشور هستند، پشتیبانی می شود. در حال حاضر، محصولات این استانها باید تا 1000 کیلومتر از طریق راهآهن شلوغ به نزدیکترین بندر چین در “خلیج بوهای” منتقل شوند، در حالی که “زاروبینو” تنها 50 کیلومتر با مرز چین فاصله دارد. این پایانه قرار بود تا سال 2020 تکمیل شود و در ابتدا قرار بود ظرفیت سالانه 40 میلیون تن داشته باشد، اما با توجه به مشکلات مختلف، این پروژه هنوز به پایان نرسیده است. علاوه بر مسائل زیرساختی، سیبری کم جمعیت از کمبود نیروی کار ماهر نیز رنج می برد. برای مقابله با این امر، دولت روسیه فعالانه از سرمایه گذاری خارجی در منطقه حمایت کرده است. به عنوان مثال، در سال گذشته، 1 میلیون هکتار از زمینهای قابل کشت در منطقه فدرال خاور دور را در اختیار خریداران خارجی قرار داده است که معمولاً فقط واجد شرایط اجاره هستند. اگرچه بیشتر این اراضی در مناطقی دورافتاده با بهره وری پایین واقع شده است، اما بسیاری از خریداران چینی علاقه نشان دادند و بسیاری از کشاورزان ثروتمند چین از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به سمت شرق سیبری نقل مکان کرده اند، زیرا اقتصادهای محلی با برنامه ریزی متمرکز دچار فروپاشی شده و یارانههای کشاورزی ناپدید شده اند. از آنجایی که تولید محصولات زراعی در برخی از مناطق چین در مواجهه با تغییرات آب و هوایی دشوارتر می شود، سرمایهگذاریهای کشاورزی در (زمین) نیز برای سرمایهگذاران حقوقی- نهادی، به ویژه سرمایهگذاران بلندمدت مانند صندوقهای بازنشستگی یا صندوقهای ثروت دولتی جذاب هستند، زیرا این سرمایهگذاریها در طول تاریخ بازدهی پایدار، افزایش تنوع، و توان پیشی گرفتن بازده سرمایه گزاری از نرخ تورم داشتهاند. سرمایهگذاران حقوقی- نهادی مختلف اخیراً به کشاورزی روسیه متعهد به سرمایه گزاری در زیرساختها شدهاند و عمدتاً از طریق سهامداری در گروههای فهرست شده خارجی بر خرید زمینهای کشاورزی و تجارت کشاورزی متمرکز هستند. از جمله صندوقهایی که در کشاورزی روسیه سرمایه گذاری کردند عبارتند از صندوق بازنشستگی AP2 سوئد با 38 میلیارد دلار دارایی تحت مدیریت یا AUM، صندوق بازنشستگی هلند PFZW با 234 میلیارد دلار ، صندوق بازنشستگی CalPERS کالیفرنیا با 365.5 میلیارد دلار، صندوق سرمایه گذاری Nordea، و بیمه Swiss Life هستند. برخی از سرمایه گذاران حتی زمینهای کشاورزی روسیه را مستقیماً خریداری کرده اند، مانند صندوق تامینی Och-Ziff Capital مستقر در نیویورک و صندوق موقوفه دانشگاههاروارد؛ فعال ترین سرمایه گذاران خارجی، تاجران بزرگ کالا و تولیدکنندگان مواد غذایی هستند که نه تنها در زمین و کشاورزی، بلکه در زیرساختها (پایانههای ذخیره سازی و صادرات) و فرآوری (آسیاب غلات یا خرد کردن دانههای روغنی) سرمایه گذاری می کنند. بهرحال، خطرات سرمایه گذاری در سیبری همچنان قابل توجه است، همانطور که در سطح کلی سرمایه گذاری خارجی در روسیه منعکس شده است. این خطرات مختص کشاورزی نیست، بلکه ذات سرمایه گذاری در محیط روسیه بدلیل مقررات ناپایدار، تشریفات اداری، فساد محلی، و عدم اطمینان ژئوپلیتیکی برخی از نگرانیهای کلیدی ریسک زا است. اما سیاستهای اقتصادی حمایتکنندهتر و چارچوب نظارتی بهتر، و همچنین کاهش هزینههای عمومی برای زیرساختها، بدون توجه به تحریمهای اقتصادی، کمک زیادی به بهبود فضای سرمایهگذاری در روسیه نموده است و از آنجایی که پیش بینی می شود مازاد تولید غله در سایر مناطق جهان کاهش یابد، کشورها برای تامین مواد غذایی با هم رقابت خواهند کرد و بر قیمتهای جهانی فشار خواهند آورد که مآلا، بر امنیت غذایی در سراسر جهان تأثیر منفی خواهد گذاشت. اما بخش کشاورزی سیبری که فی الحال عملکرد ضعیفی دارد، پتانسیل زیادی برای حمایت از تقاضای رو به رشد همسایگان روسیه در آسیا و اقیانوسیه دارد. در سیبری تولید محصول محلی را می توان به ویژه از طریق تشدید پایدار به طور قابل توجهی افزایش داد، زیرساختهای موجود، هرچند قدیمی و ناکافی برای مدیریت رقابتی بخش عمده کشاورزی، پتانسیل تسهیل صادرات بزرگ کشاورزی به شرق را دارد. همان گونه که “کاترینای کبیر و نوه اش الکساندر اول”، با موفقیت مهاجرت تعداد زیادی از کشاورزان آلمانی را به مناطقی که جمعیت کمی داشتند و امروز حاصلخیزترین مناطق کشاورزی روسیه و اوکراین باقی هستند را رهبری نموده اند، دولت کنونی روسیه باید سیاستهایی را در نظر بگیرد که سیبری را برای سرمایه گذاران جذاب تر کند. اگر سرمایه گذاران خارجی در سیبری مستقر شوند، و اگر به طور جدی پتانسیل کشاورزی منطقه را شکوفا کنند. سیبری می تواند به سبد نان آسیا-اقیانوسیه تبدیل شود و در این فرآیند امنیت غذایی جهانی را تقویت کند.
* تحلیل گر و دکترای توسعه کشاورزی
- نویسنده : حسین شیرزاد