گروه گزارش «اقتصاد سبز»: یحیی امیری
اقتصادسبز آنلاین: «غارت غرفههای غذا» این تیتری است که آقای «مایک اونائز» گزارشگر اشپیگلی در گزارش میدانی خود، از وضع فروش خواروبار و هیجان مردم برای خرید مواد غذایی از فروشگاههای شهر «کلن» انتخاب کرده بود. ژوزف اونائز سردبیر این نشریه که خود گزارشگر میدانی حرفهای صاحب نامی است بسیار پسندید و روی تیتر آن، این جمله را اضافه کرد: یک ساعت پس از اعلام هجوم کرونا مردم آلمان وارد فضا شدند!
فیلمی خبری از هجوم مردم شهر نیویورک پس از باز شدن درهای هایپرمارکت در رسانههای تصویری جهان پخش شد که در لحظه اول باورکردنش برای همه بینندگان در گوشه و کنار جهان آسان نبود، بیشتر صحنهای از فیلم پرندگان آلفردهیچکاک بود تا واقعیت عینی، باور عمومی این بود که یک کارگردان هالیوودی سازنده این صحنهها شده است.
اما هجوم به حدی طبیعی و تکان دهنده بود که بیننده متخصص را از پای فشاری بر باور یک کار هالیوودی دور میکرد، این یک واقعه طبیعی در دهههای اول قرن بیست و یکم است، این یک شوک خبری است، نه شوک رمان و داستان، از نوعی که ژول ورن نوشته است یا فیلمی که هیچکاک و کمپانی برادران وارنر با هزینه سنگینی ساختهاند.
در واقع تهیه این فیلم چند دقیقهای هیچ هزینهای نداشت. همه آدمهای صحنه زندگی طبیعی بازی کرده بودند، بهتر است بگوییم بازی زندگی خود را به تماشا گذاشتند. ای بسا هر آدم حاضر در صحنه وقتی فیلم خبری را به تماشا نشست از قدرت بازیگریاش متعجب و حیران شده باشد.
ساعت 8 صبح روز هفدهم اسفندماه سال 1398، فروشگاه سپه، اول خیابان ویلای تهران، آقا و خانمی تقریباً مسن، چرخ خرید را جلوی غرفه ماکارونی نگه داشتند، زن با شتاب 10 بسته ماکارونی زر را در سبد گذاشت، مرد گفت از سمیرا هم بردار، او 10 بسته از این مارک برداشت. آهسته گفت: جمشید برای عفت و بچهها هم بد نیست خرید کنیم، 10 بسته ماکارونی مانا را به داخل سبد ریخت، غرفه ماکارونی آشکارا خالی شده بود، آقایی که به نظر میرسید مدیر فروشگاه و یا دست کم مدیر سالن خواروبار باشد اول با اشاره چشم، بعد به زبان آورد؛ آقای یداللهی غرفه ماکارونی را پُر کنید.
هنوز این زن و مرد از سالن بیرون نرفته بودند، که آقای یداللهی و یک خانم از همکاران کارتنهای ماکارونی را که با چرخ آورده بودند، باز کردند و با حوصله مشغول به چیدن و پُرکردن قفسه شدند.
در فروشگاه «جانبو» که شعار ارزانفروشی و تخفیف دارد، همان روز ساعت 4 بعدازظهر، شلوغی یک کمی غیر عادی شد، ویترین گوشت مرغ و گاو و گوسفند، اولین بخشی از فروشگاه بود که به سرعت خالی میشد، روغن و کنسرو، مخصوصاً کنسروماهی، مشتری نیمه صف شده بود، پای صندوق شلوغ بود، صف چرخهای پُر شده از خرید، طولانی و راهبندان ایجاد کردند، هرکسی از فروشگاه خارج میشد، کیسههای پُر از مواد غذایی بهدست به طرف اتومبیل خود میرفت، فروش خواروبار کمی غیرعادی سرعت گرفته بود ولی در این فروشگاه، نه در میادین میوه و ترهبار تهران، و نه در بازار مولوی کاروانسرای امینالسلطان و کاروانسرای خانات صحنهای مشابه به آنچه در فیلمهای خبری، نیویورک، لندن، پاریس و رُم و… دیگر شهرهای اروپایی دیده بودیم تکرار نشد، کرونا به همه مردم جهان مخصوصاً اروپاییها گُل زده بود، اما دروازهبان صنایع غذایی ایران، همه گلها را گرفت، چرا؟ چطور؟ مگر ممکن است….؟
قرنطینه، خانهنشینی
از هفته اول بهمنماه، چین و مخصوصاً شهر ووهان منبع خبری تیتر اول رسانههای جهان شدند، ویروسی بهنام کرونا، که قدرت کُشتن دارد متولد شده و با شتاب زمین کشتار یا بهتر است بگوییم مُردار را با سرعت وسعت میداده است. دولت چین در نیم قرن اخیر از چین مائو تسهتونگ فاصله گرفته و در صحنه جهانی سفره اقتصاد را پهن کرده، دستورهای عجیب و غریبی میداد. تعطیل کردن شهر، قرنطینه، بستن درها، خروج شتاب زده توریستها در کشوری که در همین نیم قرن اخیر، سکان صنعت جهانگردی را به دست گرفته
به زودی صدر خبرهای جهان قرار گرفت، ماسک و دستکش یکبار مصرف در اقلام درشت مصرفی روزانه قرار گرفت. دولت بدون قر و قمزه از گردش شتابناک صعودی دلار دست کشیده هتلها تعطیل
پروازها، کنسل. خبری که روزهای اول کمی عادی و در ردیف صدها خبر تکان دهنده قرار گرفته بود
گوی سبقت را از تمام خبرها گرفت، لغتهایی چون قرنطینه، خانهنشینی وارد ادبیات خبرگزاریها شد خلاصهاش این بود که مردم باید از حرکت دست بردارند، آرام و ساکت در خانههایشان بنشینند، خبر ساخت بیمارستان 10 هزار تختخوابی در 10 روز از این کشور برآمد و سرتاسر جهان را گرفت.
سردخانههای مملو از غذا
مردم کشور یک میلیارد و 400 میلیونی که پس از چند دهه مشقت تحمل برنامههای انقلابی مائو را پشت سر گذاشته و وارد زندگی مدرن و شیک غربی شده بودند، حالا باید دست از کار و زندگی میکشیدند و خانهنشین میشدند. این یک دستور خشن بود ولی لازمالاجرا چون ویروس کرونا اول ووهانیها و بعد تمام ایالات چین و به زودی سرتاسر جهان را در چتر ترس و واهمه از مرگ قرار داده بود. یکی از خبرهایی که در همان اواخر بهمنماه برای ما ایرانیها حیرتآور بود ارسال ماسک و دستکش از ایران به چین بود. کشوری که حالا حتی در دهکورههای ایران هم، با بیل و سوزن و مُهر و تسبیح و سیر و گردوی چینی پُر کرده بود.
بهزودی این خبر که کرونا به ایران هم آمده و اولین محموله سوغاتیاش را در قم پیاده کرده و سر از مازندران و گیلان درآورده …. خبر بدی شد. واکنش مردم آمل و فیلمهای خبری که از دروازه ورودی این شهر پخش شد، خوشروترین ایرانیها را هم به خود آورد. کسبه، رستورانها و هتلدارهای مازندران در مقابل واکنش خشونت بار آن گروهی که مانع ورود مسافر به این استان شده بودند به خویشتنداری وا داشت، همه انبارها و سردخانههای رستورانهای این استان مملو از ذخیره غذایی بوده حالا باید مشتری را راه نمیدادند. کو مشتری؟
غذا، عامل بازدارندگی شوک
از اواخر بهمنماه، پخش آمار مردگان کرونایی، تن همه را لرزاند. ایران بدون چانهزنی وارد مقوله کرونا شد، مرگ و میر جدی شده بود، خانهنشینی اول داوطلبانه، بهزودی اجباری شد. دکتر ماهمنیر رحمانی روانپزشک میگوید:
ایرانیها در طول 40 و دو سه سالی که از انقلاب میگذرد دائماً در نقش اجرای رویدادهای غیرمنتظره بودند، یکی از دلایلی که کرونا در ایرانیها همان شوکی که به اروپاییها وارد شد، به خودش راه نداد، همین تکرار تنشها بود، سیل، زلزله، جنگ و… در طول این 40 سال دلمشغولی روزانه مردم ما شده و به اصطلاح ضد ضربهشان کرده بود، برای همین، کرونا با وجود همه ترسناک بودنش آن ترس لازم را به تن ایرانیها نریخت، آنچه در رسانههای مجازی داخل کشور رد و بدل میشد، جوک، شوخی و طنز بود. در تعطیلات بهمنماه (22 بهمن) سفرهای انفجاری به شمال ایران متوقف نشد، البته فروکش کرد. یک دلیلش همان دم خور شدن طولانی با حوادث بود. اما دلیل دیگرش، فراوانی غذا را هم نباید از قلم انداخت.
دکتر منوچهر کیا اقتصاددان میگوید: اقتصاد ایران ضربه سنگینی خورد، ولی صنایع غذایی و بهداشتی رنگ و لعاب تازهای گرفت. تازه مردم متوجه شدند شکوفایی صنایع غذایی در نیم قرن اخیر، عامل اصلی همین بازدارندگی شوک اول برای غذا بوده است.
خوردن گوشت گربه و قورباغه
حوادث کشنده ویروس در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است، طاعون در دوران صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر و تیفوس در بعد از شهریور 20 هر دو واقعه توأم با قحطی و گرسنگی و مرگ و میر ناشی از کمبود غذا بود. امیرکبیر اولین دولتمردی بود که برای جلوگیری از گسترش طاعون، دستور قرنطینه داد، در تیفوس سال 22 قحطی غذا تا جایی پیش رفت که مردم گوشت هر حیوانی که بهدست میآوردند، میخوردند. بعد از اسب و الاغ، حتی گوشت انسان هم خوردهاند. دکتر منوچهر کیا میگوید:
زندگی صنعتی اگرچه از اواخر قاجاریه آرام آرام وارد زندگی مردم ایران شده بود، اما ادامه زندگی و برنامه تأمین آذوقه خیلی دیر به داد مردم رسید در مرگ و میر ناشی از تیفوس، بسیاری از مردم ایران، نه به خاطر تیفوس، بلکه بهخاطر گرسنگی و بیماریهای ناشی از سوءتغذیه جان باختند و مُردند. ذخیره غذایی نداشتیم، سنتی بود و بسیار محدود، حتی سربازهای روسی که در جریان جنگ جهانی دوم در سرتاسر مازندران و گیلان پراکنده بودند و ارتشی که آذوقه انبوه جابهجا میکرد
بهدلیل همان روش سنتی نگهداری غذا، ناچار به کشتن اسب و خوردن گوشت آن، حتی گوشت گربه و قورباغه شده بودند. غارت غذایی یکی از تراژدیهای تحمیل شده به زندگی مردم شمال ایران شده بود.
نان سیلو هم برای همه نبود
تاریخ زندگی بشر مملو از حوادثی است که در رأس ویرانگریهای آن غذا قرار دارد. گرسنگی تاریخ ما میگوید هیچ واقعهای به اندازه گرسنگی هولناک نیست، فیلم هجوم مردم نیویورک، در روزهایی که کرونا خبر اول تمام رسانههاست
و کرونا اول از همه انسان را دستور به خانهنشینی و تحمل قرنطینه را میدهد نامش ترس از کمبود غذاست، در زندگی مدرن و تمدن جدید یکی از مباحث سلامتی سوءتغذیه است، غربیها به شدت وابسته به کارشناسان غذا شدهاند، در پزشکی مدرن
یکی از توصیههای پزشکان متخصص در مقابل هر نوع درمانگری استفاده از مشاورین تغذیه توصیه میشود.
حاج اماناله عطایی بارفروش میدان امینالسلطان بالای 90 سال دارد، قحطی غذا در ماجرای تیفوس سال 22 و کمبود نان سال 23 در دوران زمامداری قوامالسلطنه را خوب به یاد دارد میگوید: همنسلان من که اینروزها کم و کمتر شدهاند
جریان نان سیلو را میدانند، نانهایی که باید با اره آن را به قول امروزیها اسلایس میکردند همین نان سیاه گیر همه مردم نمیآمد. من شاید قدیمیترین بارفروش میدان امینالسلطان باشم. روزهای جمعه مشتریهای شیک و امروزی بالای شهری زیاد میبینم، با خوشرویی و آرامش هرچه میخواهند از مغازه من یا دیگران میخرند، اما در قحطی تیفوس، برای یک گونی لوبیا، خود شاهد بودهام که آدم کشته شد.
رستوران را به خانه بردهاند
در بازار حضرتی، از نزدیک دیدم که اغلب مشتریها غذاهای یک و یک را کارتنی میخرند جمعه بیست و دوم فروردین، حاج یداله فیضی میگوید: مشتریهایی که کارتنی قورمهسبزی یا لوبیا چیتی میخرند، مغازهدار نیستند، اینها کارتنی میخرند برای تأمین غذا در روزهای خانهنشینی و قرنطینه، خیلی از مردم به خاطر ترس از کرونا دیگر به رستوران نمیروند، اگر دقت کرده باشید، حتی رستورانهایی مثل نایب هم خلوت شده، نزدیک به دو ماه است که رستورانداری نه تنها در تهران نه شهرهای شمالی و بینراهی جاده هراز خالی از مشتری است، همین رستورانروها که به خاطر ترس از کرونا خانهنشین شدهاند، غذاهای رستورانی را به خانهشان بردهاند، آن هم در بستهبندی مطمئن کشک بادمجان، قیمه و ماهیچه با پلو، همه و همه این غذاها کنسروی شده و در دسترس همه است.
این یکی دو ماه اخیر، حتی یکبار پیش نیامده که ما به برندها سفارش بدهیم و با جواب نداریم روبهرو شده باشیم، شاید در مدیریت پزشکی ما کمبودهایی و کم و کسریهایی مدیریتی کرونا کم نبوده باشد اما در قضیه غذا، صنایع غذایی خود به خداییاش کم نگذاشتند، چقدر آبرومندانه کار کردهاند، هیچ برندی وارد آن مقوله کثافتکاری احتکار نشده، در مورد پوشاک و دستکش و ماسک داشتیم از این کثافتکاریها، اما در مورد غذا، نه، اصلاً ما هر روز جنس داشتیم برای فروش.
بازار داغ کلهپاچه کنسروی
کرونا روی تمام شاخههای درخت اقتصاد تأثیر منفی گذاشت، صنعت جهانگردی و هتلداری جزو اولین صنایعی بودند که صدای شکستن استخوانهایش را همه مردم جهان شنیدند. ایران اگرچه پس از انقلاب در این صنعت درخشش گذشتهاش را نداشت، اما در همین وضعیت آرام هم به شدت آسیب دید. رستورانها و فستفودفروشیها حتی آنها که جلوی تشکیلاتشان صف تشکیل میشد به زودی، سوت و کور شدند و از این هم خبریتر، صنف کلهپزی به شدت مشتریهای خود را از دست دادند. در خیابان جلالآل احمد، نبش شهرآرا، کلهپزی معروفی بهنام مرمر که مشتریان ویژهای دارد و بخشی از ترافیک صبحگاهی آن مربوط به توقف اتومبیلهایی است که سرنشینان آن بعضیها از قبل از انقلاب هم مشتری آن بودند، از اواسط اسفندماه، سوت و کور شده با وجود اینکه شایع است کرونا در مقابل گرما مقاومتی ندارد. سوت و کور شدن مغازههای کلهپزی، امری عادی شد.
قیمت گوشت گوسفندی را یک کمی تغییر داد به این بهانه که بخشی از هزینه کشتار را کلهپاچه تأمین میکند و کلهپزیها دیگر مصرف ندارند. در چنین وضعیتی، صنایع غذایی، برندهایی که کنسرو کلهپاچه تولید میکردند، بازارشان داغ شد، هرچه وارد بازار میکردند به فروش میرفت، اما با این وصف، کمبود کنسرو کلهپاچه در هیچ فروشگاهی دیده نشد.
دورریز شدن مواد اولیه
به باور مهندس فرشاد معینی استاد دانشگاه، کرونا همه صنایع را شکست داد و دچار بحران کرد به جز صنایعغذایی، بسیاری از برندها، برای تأمین نیاز بازار از تعطیلیهای معمول ایام نوروز کاستند و به تولید پرداختند، هنوز گزارشی مستند از آسیبکشاورزی دیده نشده، ولی این بدان معنی نیست که این صنعت در دراز مدت دچار مشکلاتی نشود.
در این بحران، مقوله مدیریتی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت، آیا همه تولیدکنندگان صنایعغذایی از بابت تهیه مواد اولیه، دوراندیشیهای لازم را کردهاند؟
دکتر منوچهر کیا میگوید: بخش مهمی از تولیدات کشاورزی در رستورانها مصرف میشود. با بیمشتریشدن رستورانها، بدون تردید، تولیدات کشاورزی هم در معرض تهدید قرار میگیرد. تقریباً تمامی رستورانهای شهرهای توریستی سردخانههای خود را در اواخر بهمنماه مملو از مواد اولیه کردند. یکی از کارکنان رستوران زنجیرهای صدف (بینراهی و جادهای)، به ما گفته است:
با بیمشتری شدن رستورانها در سفرهای نوروزی، بخش مهمی از این مواداولیه دورریز میشود. ولی از آن مهمتر، رستورانها دیگر مشتری و سفارش دهنده مواد موردنیاز خود به کشاورزان نیستند.
چو عضوی به درد آورد روزگار
«پیرموژن» اقتصاددان فرانسوی بر این باور است، اقتصاد علم پیچیدهای است، نمیشود یک بخش شکوفا باقی بماند و بقیه شعبهها متوقف شوند حاج کریم تفرشی بار فروشی میدان امینالسلطان (کاروانسرای خانات) تفسیر سنتیاش این است: اولین دستاورد شوم و منفی کرونا، بیکاری است، بیکار شدن خیل عظیمی از افراد اجتماع، فقر و نداری را بهدنبال دارد، میتوان برای چند روز و حتی چند ماه از ذخیره پسانداز استفاده کرد، اما وقتی این بحران طولانی شود، روی همه صنفها تأثیر میگذارد.
او میگوید: ما چند روزی فروش خوبی داشتیم، اما به مرور این فروش ضعیف و ضعیفتر شد، تا به امروز (25 فروردین) بخش مهمی از مشتریان عمده ما که قهوهخانهدار و رستوراندار بودند برای خرید حبوبات نیامدهاند و فروشها ضعیف شده است.
همین کاسب و تاجر سنتی در بین حرفهایش، بیتی از سعدی را به زبان آورد، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار… همه اصناف کم و بیش به هم وابستهاند، وقتی باران ببارد برای همه میبارد، نمیشود کاسبی یکی رونق داشته باشد و کاسبی آن بزاز و پارچهفروش سوت و کور شود. درست است که همه انسانها نیاز به غذا دارند، همه باید روزانه خورد و خوراک داشته باشند، اما وقتی پولی در کار نباشد، این خورد و خوراک هم محدود میشود.
قحطیهای تیفوس و وبا
دکتر حمید عندلیبی جامعهشناس در بررسی تاریخی چنین وقایعی میگوید: مسلم این است که کرونا در کشورمان نتوانسته در قحطی خوراکیها، خیلی تاخت و تاز کند تقریباً نزدیک به سه ماه است که کرونا به کشور ما آمده و هر روز نزدیک به 100 نفر جانشان را از دست میدهند، اما اگر بخواهیم این واقعه را به وقایع مشابه، تیفوس و طاعون یکی دو قرن اخیر مقایسه کنیم میبینیم، به فراوانی مایحتاج خورد و خوراک هیچ آسیب مستقیمی وارد نشده، یعنی همه میادین میوه و ترهبار، مملو از میوه و سبزی است و همه فروشگاهها، چه کوچک و بزرگ، مملو از موادغذایی کنسرو شده است. ممکن است ماهیگیر لنگرودی ما گله داشته باشد که نیامدن توریستها به شمال، بازار داغشان را از بین برده، ولی فروش تُن ماهی نه تنها کم نشده که فزونی هم گرفته، تا به امروز (بیست و ششم فروردین) ما در هیچ کالای خوراکی، وارد بحران نشدهایم. بخشی از این وضعیت مطلوب ناشی از رشد سریع صنایع غذایی ما در نیم قرن اخیر است، بخشی از آن به ورود مدیران عاشق تولید و راهآندازی برندهای معتبر است، این را دستکم نگیریم اگر در بحران کرونا ما این صنایع غذایی را نداشتیم، اکنون قحطی تمام سرزمینمان را گرفته بود، حتی با پربودن انبارها دسترسی همگانی وجود نداشت.
میل شدید به بستهبندی غذا
بهزودی اولین مشکلات صنایع غذایی از ناحیه واردات بعضی اقلام وارداتی بروز میکند، ذرت وارداتی، کاکائو و… ولی چشمانداز کارشناسان این است در صنایعی مثل ماکارونی، به این زودیها دچار مشکل نخواهیم شد. «فودپرس» در خبری که روز 26 فروردین منتشر کرد آورده است «اوراسیا تعرفه 10 قلم کالای ایرانی را صفر کرده است.» بسته شدن مرزها در دنیای امروز که همه ملتها به نوعی در دهکده جهانی قرار گرفته و به هم وابستگی شدید دارند کاهش تردد دارد که از پی آن کاهش تولید هم خواهیم داشت. آنچه در جهان امروز مهم است تغییر فرهنگ مصرف است روزگاری مردم تازهخوری را موهبت میدانستند امروز بستهبندی را به چند دلیل، اول و مهمتر از آن، مخصوصا در شرایطی که ویروس کرونا به وجود آورده اعتماد به سلامت خوراکیهاست، اگر دقت کرده باشید همه عادت به دست شستن پیدا کردند دست شستن با صابون و با الکل و محلولهای ضدعفونی کننده، آرامش خاطر میدهد که سلامت بدن تأمین است. در همان روزهای پخش خبر کرونا و عواقب مرگبار آن، نه تنها مردم ایران، مردم سرتاسر جهان برای خرید غذاهای بستهبندی شده هجوم آوردند، این استقبال، بازار صنعت را داغ کرده است، اما این گرمی تا به کی خواهد بود؟
احتکار خانگی عواقب دارد
به باور اقتصاددانها، کاهش تردد و توقف، یعنی در خانه ماندن و کارنکردن و پول در نیاوردن، فقر عمومی را بهدنبال دارد، در فقر عمومی قدرت خرید به سرعت پایین میآید، آنچه که امروز در رکود فروش صنایع پوشاک و مبل و آشپزخانه دکور و آرایش میبینیم، به زودی سراغ غذا هم خواهد آمد، یعنی دیگر کسی پول برای خرید این کنسرو و آن لبنیات و آب میوه نخواهد داشت.
روزهای اول کرونایی شدن جهان، مردم حتی در کشورهای بافرهنگی مثل اروپا به احتکار خانگی روی آوردند، یعنی هرچه خوراکی بستهبندی شده در قفسه فروشگاهها وجود داشت میخریدند و بهزودی در جمع احتکار خانگی قرار گرفتند، احتکار خانگی در کوتاهمدت بازار صنعت را رونق میدهد، اما بهزودی رکود وارد بازار میشود، ترس از کمبود سبب احتکار خانگی میشود و بهزودی رکود بازار دامنگیر صنعت غذا هم میشود. در یک دو دهه اخیر بازار تقاضا میل شدیدی به تولید سنتی داشت، یعنی آبلیموگیری جلوی چشم، روغنگیری جلوی چشم، زردچوبه سابی جلو چشم، حالا این بازار به طور کلی متوقف شده، حتی در دنیای خانگی هم از این ذخیرهها خبری نیست، همه دوست دارند محصولات برندها را داشته باشند، و در چنین اوضاع و احوالی است که مدیریت صنایع غذایی نیاز به به نبوغ دارد، چه تولید کنیم، چقدر تولید کنیم، و چگونه بازار مصرف را در مدیریت خود داشته باشیم. #