سیر تکامل «کلانا»؛ از تولد تا بلوغ
سیر تکامل «کلانا»؛ از تولد تا بلوغ
اقتصادسبز آنلاین: «ما در کلانا همه تلاش خود را به کار می‌گیریم که همواره استاندارد محصولاتمان را افزایش دهیم. از طرفی، از سال 89 تاکنون حتی یک مواد اولیه ارزان‌ قیمت یا درجه دو تهیه نکرده‌ایم.

اقتصادسبز آنلاین: «ما در کلانا همه تلاش خود را به کار می‌گیریم که همواره استاندارد محصولاتمان را افزایش دهیم. از طرفی، از سال 89 تاکنون حتی یک مواد اولیه ارزان‌ قیمت یا درجه دو تهیه نکرده‌ایم. خیلی از افراد چون قیمت‌ها در کلانا رقابتی است، گمان می‌کنند که از مواد اولیه درجه دو استفاده می‌کنیم که این هم به واسطه مشکلات فرهنگی موجود در کشور است. تلاش ما این است که هر روز کیفیت محصول را افزایش دهیم و تیم کیفی خود را قوی‌تر کرده و نظارت‌هایمان را بیشتر کنیم.»
مهندس امین مروت پور، بنیانگذار کلانا در گفت‌وگو با «اقتصاد سبز» ضمن اشاره به مطالب فوق، به سؤالات مطرح شده به شرح زیر پاسخ داد:

جنابعالی در مدت 10 تا 12 سال تلاش زیادی کردید تا برند «کلانا» -برندی که امروز به مرحله جوانی و بلوغ رسیده است- را ایجاد نمایید؛ به نظر می‌رسد به واسطه اقدامات خوبی که در زمینه کیفیت، محصول سالم و ارزان و برندینگ انجام داده‌اید شاید در چند سال آینده باعث شود در هر شهر چندین نمایندگی داشته باشید؛ بسیار مایل هستیم که داستان کلانا و روایت سختی‌هایی که از ابتدا تاکنون کشیده‌اید را یک بار از زبان خود شما بشنویم. در واقع چه عواملی باعث شد که «کلانا» به وجود آید؟
در سال 85 در انگلیس با یکی از دوستانم از دانشگاه به خانه برمی‌گشتیم که یکسری از فروشگاه‌هایی که محصول قهوه، ساندویچ، سالاد و دسر در آن جا سرو می‌شد توجه مرا به خود جلب کرد؛ از این رو به دوستم گفتم که قصد دارم روزی یک فروشگاه از این دست را در تهران راه‌اندازی کنم. آن روز گذشت، اما این ایده همچنان در ذهن من باقی ماند، تا زمانی که در «نان‌آوران» مشغول کار بازرگانی شدم و ماشین‌آلات تولید را وارد می‌کردیم. آن دوران، بحبوحه توسعه و راه‌اندازی فروشگاه‌های نان صنعتی در کشور بود؛ به طوری که در زمان دولت آقای احمدی‌نژاد و حتی قبل‌تر از آن همه می‌خواستند نان صنعتی بفروشند. در همان زمان ما اقدام به تأسیس چند فروشگاه کردیم که در آن نان‌های بسته‌بندی را می‌فروختیم، اما این کار با اقبال زیادی مواجه نشد چون مشتریان می‌توانستند این محصول را از سوپرماکت‌ها هم تهیه کنند. همان زمان یک فروشگاه در چهار راه پارک وی از ما خواست که در آنجا اقدام به تأسیس یک فروشگاه نان کنیم که در نهایت در «نان‌آوران» به این جمع‌بندی رسیدیم که چون ممکن است بازخورد خوبی نداشته باشد، آن را دایر نکنند، زیرا تمرکز آنها روی بحث سوپرمارکت مویرگی بود و سازو کار فروشگاه‌داری و تولید و فروش محصول کلاً متفاوت است. از طرفی، اجاره بهای این فروشگاه در پارک وی 10 میلیون تومان بود که عدد عجیب و غریبی به نظر می‌رسید. در نهایت من به پدرم پیشنهاد دادم فکری که از قبل در سر داشتم را با اجاره این فروشگاه عملی سازم که در ابتدا موافقت نکرد و دلیل او هم این بود که اولاً اجاره آنجا خیلی سنگین است و از طرفی با این کار آشنایی نداشتم، ولی به هرحال به من اعتماد کرده و این فروشگاه را راه انداختم. پس از راه‌اندازی فروشگاه با این که می‌دانستم قصد انجام چه کاری را دارم. اما هیچ علمی در باره آن نداشتم؛ از این رو با یکی از دوستانم که اکنون در آمریکاست ایده خود را بیان کرده و گفتم که قصد تهیه ساندویچ متفاوت را دارم، اما نمی‌دانم چه چیزی را چطور با هم ترکیب کنم که او پیشنهاد ترکیب یکسری مواد و تهیه 3 نوع کلاب ساندویچ را به من داد که یکی از آنها همان مرغ مخصوص است که هنوز هم در کلانا تولید می‌کنیم و یکی هم مرغ چیلی و دیگری هم کلاب پنیر موزارلا و گوجه‌فرنگی با سس پستو بود. پس از طراحی این 3 محصول، من به انگلیس رفتم تا بسته‌بندی‌های آن را وارد کنم، چون در داخل اصلاً قوطی کلاب‌های مقوایی وجود نداشت. از این رو با چند شرکت داخلی صحبت کردم و در نهایت با یکی از دوستان که چاپخانه داشت و کار بسته‌بندی انجام می‌داد به توافق رسیدیم که این نوع بسته‌بندی را برایمان تولید کند. در نهایت، اقدام به ساخت انواع و اقسام نمونه‌ها برای ما کردند تا یکی از بسته‌بندی‌ها مورد قبول قرار گرفت‌. اوایل این بسته‌بندی کلا مقوای فودگرید بود و باعث می‌شد ساندویچ‌ها رطوبت خود را پس داده و خیس شوند و مشکلات خود را داشت. بعد از آن ما مجدداً داخل‌ بسته‌بندی‌ها را سلفون کرده و تغییراتی در آن ایجاد کردیم. به یاد دارم که در روز افتتاحیه چون قالب‌های نان تست‌ باید از تستی که می‌زدیم بزرگتر بود ناچار شدم برای همه نان‌ های تست قالب جدید بسازم و یک تست تیره طراحی کنم که سفید نباشد. یادم است که روز افتتاحیه مواد ساندویچ را خودم درست کردم، اما چون سایز قالب‌ها اشتباه شده بود، وقتی نان‌ها را -که مثلثی بریده بودم- در قوطی‌ها گذاشتیم، یک سانت از قوطی بیرون می‌ماند و درب قوطی‌ها بسته نمی‌شد. تا مدت‌ها مجبور بودیم انتهای نان‌های مثلثی‌ها را بریده تا محصول کلاب در قوطی جا شود. ابتدا که شروع کردم برآوردم این بود که روزی 2 میلیون تومان از جمع محصولات خود مثل قهوه، نان و…. به دست می‌آورم اما همان روز اول اصناف آمد و گفت که اگر بخواهید به این صورت و یکجا همه این محصولات را بفروشید، فروشگاه را پلمپ می‌کنیم چون کار شما تداخل صنفی دارد و فروش نان، قهوه و ساندویچ با هم از نظر صنفی مورد تأیید نیست و یا باید جواز اغذیه بگیرید که ساندویچ‌فروشی و یا جواز قهوه بگیرید که کافی‌شاپ باشید و یا این که جواز نان بگیرید که جزو صنف نان فانتزی محسوب شوید. نهایتاً این که ما تا دو سال اصلا نتوانستیم قهوه بفروشیم و همین امر باعث شد یکسری از همکاران ما که قهوه می‌فروختند، تبدیل به برند قهوه شده و از ما پیشی بگیرند. همانطور که قبلا هم عرض کردم پیش‌بینی ما از فروش در روزهای اول 2 میلیون تومان بود اما متأسفانه فروش روزی 350 تا 360 هزار تومان محقق شد که این میزان فروش، یک گپ و فاصله فروشی وحشتناک محسوب می‌شد. از طرفی هر ماه 10 میلیون تومان اجاره نیز می‌دادیم و دو نفر پرسنل نیز داشتیم و همین امر باعث شد تا در هر ماه 7 تا 8 میلیون تومان کسری بودجه آوریم.
از طرفی برای راه افتادن کار نیز من مجبور بودم صبح‌ها ساعت 4 به فروشگاه رفته و در طبقه پایین آنجا، خودم اقدام به تهیه کلاب‌ها کنم. ساعت 8 نیز یکی ازبچه‌ها شیفت را تحویل می‌گرفت. شیفت بعداز ظهر را هم حدوداً ساعت 4 یک نفر دیگر تحویل می‌گرفت تا ساعت 10 شب که مجدداً خودم که در آن زمان در نان‌آوران مدیرتولید بودم، دوباره به فروشگاه برمی‌گشتم و پس از تمیز کردن مغازه و تهیه مواد اولیه برای روز بعد به خانه رفته و با اعضای خانواده، اقدام به انجام برخی کارها همچون تفت دادن مرغ یا درست کردن سس می‌کردیم. تقریبا حدود 6 تا 7 ماه با همین روال پیش رفتیم و بعد یک نیروی جدید استخدام کردم که در تهیه کلاب به من کمک می‌کرد و روزانه حدود 40 تا 45 عدد کلاب می‌زدیم و این قدر تحت فشار بودم که اصلا نمی‌توانستم به تولید محصول جدید فکر کنم، چون هر محصول دستگاه، بسته‌بندی و نقدینگی خود را نیاز داشت. گفتنی است که من با همه علاقه‌ای که به این کار داشتم و گمان می‌کردم شدنی است، بارها اتفاق افتاد که به این نتیجه برسم که آن را جمع کنم، اما پدرم چون تجربه نان‌آوران را داشت از تجربه و سختی‌های کار خود در آنجا به من می‌گفت و مرا امیدوار می‌کرد. حدوداً سال چهارم فعالیتم بود که واقعا به این نتیجه رسیدم که دیگر ادامه ندهم. از طرفی، یک نمایندگی را نیز در سال سوم در منطقه نیاوران به دوستم محول کرده بودم که هنوز هم در حال فعالیت است. در واقع ایشان به من اعتماد کرده و فروشگاه را راه انداخته و مالک آن بود. دوستان و آشنایان مدام به من می‌گفتند نباید این کار را به او پیشنهاد می‌دادم، چون اگر مغازه خود را اجاره می‌داد بیش از این‌ها درآمد داشت؛ در نتیجه از نظر روانی هم تحت فشار زیادی بودم. در حقیقت، قصد من از عملی ساختن این ایده، عرضه محصول با قیمت مناسب ولی تیراژ بالا بود اما متأسفانه این کار عملی نشد و من مجبور بودم تاوان بدهم تا به یک تیراژ خوب برسم. فروشگاه نیاوران هم که راه افتاد، این فشار و درگیری ادامه داشت تا این که اوضاع خیلی پیچیده شد. گفتنی است تا آن زمان در مراکز مختلف مثل مدرسه و باشگاه اقدام به راه‌اندازی این کار کرده و سعی داشتم آن را به جایی برسانم ولی به نتیجه ای نرسیدم. این کار همچنان سختی‌های خود را دارد؛ برای مثال به تازگی دو تا از مغازه‌های ما به خاطر اماکن، بیرون‌بر شده و یا یکی از فروشگاه‌های ما پلمپ شده است؛ هدفم از تمام عرایض این است که در کشور ما کارها هیچگاه به یک ثبات نمی‌رسد و خود من از روز اول با اصناف و سایر ادارات و مسائل زیرساختی درگیر بوده‌ام. در ادامه این که در آن زمان یک نفر از دوستان قصد داشت در کرج، یک نمایندگی بگیرد اما بعد از پیگیری فراوان متوجه شدیم که مغازه مناسب برای این کار پیدا نمی‌شود. 6 تا 7 ماه بعد ایشان به من زنگ زد و گفت حالا که نتوانستیم نمایندگی این کار را بگیرم، یک جایی در نمایشگاه پیدا شده که بهتر است اقدام به راه‌اندازی کار کنیم و من نیز قبول کردم. با بازدید از نمایشگاه، متوجه شدم که باید چه کار کنیم، چون نمایشگاه جای خوبی برای این کاربود و متوجه شدیم که شبی 4 هزار نفر به آن جا می‌آیند. در ابتدا به ما گفته شد باید شبی 2میلیون و 800 هزار تومان برای اجاره آنجا پرداخت کنیم، اما این عدد برای من تعریف نشده و آن را غیرممکن می‌دانستم. با تمام این‌ها راه‌اندازی فعالیت در نمایشگاه باعث شد که ما از نظر فروش و نقدینگی رشد کرده و توان خرید دو دستگاه اسلایسر و یا یک بلندر را پیدا کنیم. از طرفی، پدرم نیز کمک زیادی به من ‌کرده و اگر غیر از این بود، کار ادامه پیدا نمی‌کرد؛ یعنی اگر من تنها بودم و همین ایده را هم داشتم و کسی مرا حمایت نمی‌کرد واقعا امکان‌پذیر نبود. در نتیجه با راه‌اندازی کار در نمایشگاه توانستم سرمایه لازم را کسب کرده و مقداری تجهیزات خریداری کنم و از زیرزمین پارک‌وی بیرون آمده و یک آشپزخانه 80 متری در منطقه ستارخان اجاره نمایم. در آنجا با 3 نفر نیرو شروع به کار کرده و مدام محصولات خود را افزایش دادم؛ برای مثال ساندوچ‌ها را اضافه کرده و تنوع کلاب‌ها را بالا بردم و یا چند نوع آبمیوه تولید کردم. سپس به تدریج توانستم اقدام به خرید دستگاه صنعتی آبمیوه گیری کنم و بدین وسیله اقدام به تهیه آب پرتقال نمایم. بعد از آن در ونک یک نفر درخواست نمایندگی داده و به این ترتیب آنجا را راه انداختیم. همچنین یک فروشگاه در تجریش را راه‌اندازی کردیم. در حال حاضر 4 فروشگاه متعلق به خودم است و بقیه نماینده هستند.

لطفاً مختصری درخصوص شعب نمایندگی نمایندگی «کلانا» توضیح دهید.

نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این که در ایران خرید مغازه اصلا توجیه ندارد و این قدر رقم خریداری یک باب فروشگاه‌ بالا است که منطقی به نظر نمی‌رسد، اما در اروپا می‌توان یک مغازه را برای ده سال اجاره کرد و مالک نیز نمی‌تواند هر سال مبلغی به آن بیفزاید و از طرفی وقتی بیزنس افراد در اروپا جریان دارد، بانک‌ها به آنها وام می‌دهند تا بتوانند مغازه را بخرند، ولی در ایران نه تنها اینگونه نیست بلکه هر ساله بر اساس افزایش نرخ ارز و… همواره بهای مغازه نیز افزایش می‌یابد. خود ما دو سال قبل ناچار شدیم یکی از فروشگا‌ه‌هایمان را به خاطر این مسأله تعطیل کنیم، زیرا مبلغ اجاره بهای آن طی یک سال به طرز غیر قابل باوری افزایش یافته بود؛ این در حالی است که ما برای آن مغازه ما چیزی حدود 400 میلیون تومان در سال ۹۸ هزینه کرده بودیم یکسال در کرونا بودیم و تعطیلی فروشگاه متأسفانه برای ما سنگین بود. در نهایت این که ما طی این مدت یکسری از فروشگاه‌هایی را که به آنها نمایندگی اعطا کرده بودیم را جمع کرده و تعدادی نمایندگی جدید اضافه کردیم. همچنین به تعداد محصولات خود نیز افزودیم. در ادامه بعد از مدتی، مالک فروشگاه ستارخان -که آشپزخانه آن را اجاره کرده بودیم- نیز از ما خواست که تخلیه کنیم، از طرفی در آن زمان چون بخشی از «نان‌آوران»، جابه‌جا و خالی شده بود، پدرم از من خواست که چند ماه به آنجا رفته و کار خود را ادامه دهم که من نیز قبول کردم. سپس با اخذ وام یک میلیارد تومانی از بانک کشاورزی، اقدام به خرید یک زمین در منطقه وردآورد کرده و آنجا را در دو طبقه ساختیم و تولیدات خود را به آنجا منتقل کردیم که تاکنون نیز مشغول تولید در آن جا هستیم. گفتنی است این واحد، پروانه بهره‌برداری کترینگ را دارد و اکنون روزی 40 تا 45 هزار محصول در آن تولید می‌شود. در نتیجه، ماشین‌آلات و تجهیزات خود را در آن جا مستقر کرده و خودمان هم الان از آنجا برای شهرستان‌ها محصول ارسال می‌کنیم. یکی از اقدامات خاصی که در رابطه با ارسال محصول به بندرعباس انجام می‌دهیم، ارسال هوایی محصولات به صورت روزانه به آنجاست که چنین چیزی در ایران بی‌نظیر است. همچنین ارسال محصول به شهرستان آمل را نیز به تازگی راه‌اندازی کردیم که به صورت زمینی و با ماشین سردخانه‌دار، اقدام به ارسال می‌شود. در نهایت این که در حال پیشبرد کار هستیم، اما سختی‌های خودش را هم دارد.
همانگونه که پیش از این نیز عرض کردم من درسال 97 در «کلانا» مستقر شدم، چون اوضاع در آنجا خیلی به هم ریخته بود و من ازطریق گردش حساب‌های بانکی متوجه شدم که از وضعیت خوبی برخوردار نیستیم؛ از این رو در سال 97 با استقرار کامل در آن جا تلاش کردم تا بتوانم شرایط را مساعد کنم.
سال 98 سال بسیار خوبی بود؛ به طوری که ما اقدام به تأسیس 3 فروشگاه کردیم که یکی از آنها در انقلاب و اکنون به دستور اماکن بیرون‌بر است. یک فروشگاه دیگر نیز در پایین میدان ولی‌عصر دایر کرده بودیم که آن را جمع کردیم و یکی هم در دانشگاه شریف که هنوز فعال است. در بهمن و اسفند سال 98 این مجموعه‌ها را راه‌اندازی کردیم، اما متأسفانه همان زمان کرونا شروع شد و ما که اقدام به راه‌اندازی 3 فروشگاه با اجاره‌های سنگین کرده بودیم و آمار فروش‌مان که در سال 98 حدود 25 هزار عدد ساندویچ بود، ناگهان به هزار عدد ساندویچ رسید.
از طرفی توان پرداخت دستمزد به نیروهای خود را نیز نداشتیم و مجدداً دوران سختی برایمان رقم خورد. به نمایندگی‌های خود هم اعلام کردیم هر کسی که توان پرداخت اجاره را ندارد می‌تواند از ادامه کار منصرف شود، زیرا ما نمی‌توانستیم کاری برای آنان انجام دهیم و هیچ حمایتی از سمت دولت نیز نبود. بدین صورت سال 99 و 1400 به سختی گذشت و همین که خواستیم به روال بیفتیم، مجدداً اعتراضات شکل گرفت و دوباره با چالش زیادی مواجه شدیم.
امسال هم اوضاع تا اندازه‌ای بهبود پیدا کرده است، اما اکنون نیز هر روز با خطر پلمپ شدن فروشگاه‌ها توسط اماکن تهدید می‌شویم.

واقعیت این است که نمی‌دانیم با تحمل این همه فشار آینده چه خواهد شد؟!
در حال حاضر وقتی قصد داریم اقدام به واردات تجهیزات برای کار خود کنیم ما را با هزار مشکل مواجه می‌سازند. مثلا واردات دستگاه گریل برای کلانا چون تولید داخلی دارد، ممنوع است و یا نمی‌توانیم اقدام به واردات دستگاه دیوایدر یا دیگر تجهیزات که تولید داخلی دارند برای نان‌آوران کنیم و از طرفی تجهیزاتی که در ایران تولید می‌شود دارای مشکلات کیفی و ظرفیتی است.
به طور کلی در بحث واردات دستگاه‌هایی که تولید داخلی دارند با مشکلات زیادی مواجه‌ایم که همه این‌ها از موانع کار به شمار می‌رود.

با تولید 3 محصول شروع کردید؛ امروز به تولید چند محصول رسیده‌اید؟
مجموع محصولات نان‌آوران از جمله نان‌ها، کیک و شیرینی‌های آن را خریداری و اقدام به فروش آن می‌کنیم و محصولاتی که خودمان تولید می‌کنیم نیزعبارتند از: دسرها، آبمیوه‌ها، کلاب ساندویچ‌ها، رپ، ساندویچ‌های پنینی، سالادها، پات، شربت‌ها و نوشیدنی‌های گرم. حدودا 200 محصول تولید می‌کنیم

آیا نوشیدنی‌های شما نگهدارنده دارد؟
نه؛ کاملا طبیعی است و تاریخ‌های محصولات نیز دو یا 3 روزه است.

نگهداری نوشیدنی‌های بدون فیکساتور به چه صورت است؟
این محصولات در یخچال نگهداری می‌شوند؛ یعنی آنها را در یک دمای مشخص تولید کرده و به سردخانه می‌فرستیم و از آن جا نیز با ماشین سردخانه‌دار به مقصد حمل می‌شوند و در فروشگاه هم در یخچال نگهداری خواهد شد. جالب است بدانید در مورد فیکساتور نیز یک بار از اداره استاندارد به ما نامه زدند که کلاً باید آبمیوه‌های خود را جمع کنید و در غیر این صورت، فروشگاه‌تان پلمپ می‌شود، دلیل آنان نیز این بود که چرا بدون استاندارد اقدام به تولید آبمیوه می‌کنید؟ در این رابطه از آنان خواستیم که مراحل استاندارد را اعلام که اقدامات آن را پیگری کرده و انجام دهیم. بدین ترتیب نمونه آبمیوه‌ها را نزد آنان بردیم اما چون در آبمیوه‌های ما از هیچ فیکساتوری استفاده نمی‌شود و کاملاً طبیعی است نتوانستند استانداردی برای آن تعریف کنند و اعلام کردند که در ایران برای آبمیوه‌های طبیعی هیچ استانداردی وجود ندارد و با این کار تنها باعث شدند استرس زیادی را تجربه کنیم.

شرایط اعطای نمایندگی خود را توضیح دهید؟
درخواست‌های خود را در رابطه با اعطای نمایندگی از طریق وبسایت دریافت می‌کنیم و فرمی را در آن جا قرار داده‌ایم که با تکمیل آن، کارکنان ما با متقاضیان تماس گرفته و توضیحات کلی را ارائه می‌دهند. در واقع ما یک مبلغ را بابت حق تابلو از آنان دریافت می‌کنیم.
در بحث خرید تجهیزات و دکوراسیون و…نیز اعلام می‌کنیم که چه دستگاه‌هایی دارای استاندارد است و از چه تجهیزاتی باید استفاده شود و خود آنان اقدام به خرید می‌کنند و یا ما می‌توانیم بگوییم که آنها را از چه کسی خریداری کنند، اما استانداردها باید رعایت شوند. در واقع عده‌ای با راهنمایی ما اقدام به خرید تجهیزات کرده و عده‌ای هم از ما می‌خواهند -چون ارتباط ما قوی‌تر است- برای آنان خریداری کنیم. دکوراسیون و طراحی هم از طریق خود کلانا انجام می‌شود. از طرفی طی مدت زمان راه‌اندازی فروشگاه که مثلا بین 30 تا 40 روز است، پرسنل آن استخدام شده و در کلانا آموزش تئوری می‌بینند. همچنین به صورت عملی هم در فروشگاه دو تا سه هفته مستقر شده و کار را یاد می‌گیرند. زمان افتتاحیه یک فرد با تجربه هم از کلانا در آن جا به کار گرفته می‌شود تا پرسنل جدید را راهنمایی کند.

چه صحبتی با مشتریان و کسانی که می‌خواهند نمایندگی بگیرند، دارید؟
ما همه تلاش خود را به کار می‌گیریم که همواره استاندارد محصولاتمان را افزایش دهیم. از طرفی، از سال 89 تاکنون حتی یک مواد اولیه ارزان‌ قیمت یا درجه دو تهیه نکرده‌ایم. خیلی از افراد چون قیمت‌ها در کلانا رقابتی است گمان می‌کنند که از مواد اولیه درجه دو استفاده می‌کنیم که این هم به واسطه مشکلات فرهنگی موجود در کشور است. بنابراین تلاش ما این است که هر روز کیفیت محصول را افزایش دهیم و تیم کیفی خود را قوی‌تر کرده و نظارت‌هایمان را بیشتر کنیم. از طرفی، دائماً نفراتی از بهداشت در فروشگاه، محصولات را کنترل کرده و با ما در ارتباط هستند و گزارش کار می‌دهند. یکسری کارهای بک گراند مثل امور سیستمی، نرم‌افزاری و سفارش‌گذاری نیز داریم که به صورت سیستم هوشمند کار می‌کند و اکنون بیش از 2 سال با تیم رباتیک بچه‌های دانشگاه خواجه نصیر کار کرده و تقریبا به سرانجام رسیده است و تمامی این اتفاقات نرم‌افزاری، ارسال، لجستیک به خاطر این است که محصول با کیفیت‌تر به فروشگاه ارسال شده و به دست مصرف‌کننده برسد.

آیا قصد دارید که در رابطه با این محصول، پخش هم داشته باشید؟
خودم در رابطه با این که محصول را به سوی پخش مویرگی ببرم خیلی فکر نکرده‌ام. البته برای نمایندگی‌ها درخواست‌های زیادی داریم، اما به خاطر برخی مسائل، بسیاری از آنان را تأیید نمی‌کنیم.

ضوابط تأیید چیست؟
ابتدا طرز تفکر کسی که می‌خواهد نمایندگی را بگیرد برای ما مهم است و معمولاً یکی دو جلسه با طرفمان صحبت می‌کنیم تا ببینیم این فرد علاقه‌‍‌ای به این کار دارد، یا صرفا بحث مادی آن مدنظر است. همچنین بنیه مالی فرد و محل فروشگاه و این که مالک یا مستاجر هستند را نیز مدنظر قرار می‌دهیم و این که چقدر می‌توانند اجاره بدهند یا آن که این کار می‌تواند توقع آنان را برآورده کند؟ در واقع کارکنان ما در رابطه با قراردادهایی که بحث مالکین و… مطرح است نیز تحقیق می‌کنند.

امروز چند نماینده فعال در تهران و شهرستان‌ها دارید؟
اکنون 22 فروشگاه فعال داریم که یکی از آنها در آمل و بندرعباس و بقیه در تهران هستند.

 

 

اقتصادسبز آنلاین / اقتصاد سبز آنلاین / اقتصادسبز / اقتصاد سبز / صنایع غذایی / صنعت غذا / کشاورزی / پایگاه خبری صنعت غذا