اقتصادسبز آنلاین: وجود ضایعات ۳۰ درصدی محصولات کشاورزی طی مراحل کاشت، داشت و برداشت و نیاز بازار به اکثر این محصولات در تمامی طول سال در حالی که برداشت یا تولید آنها در یک بازه زمانی مشخص صورت میپذیرد؛ اهمیت صنایع تبدیلی را امری انکار ناپذیر ساخته است.
علاوه برآن، صنایع تبدیلی در ارزآوری، اشتغالزایی و ایجاد درآمد از صنایع تاثیرگذار کشور محسوب میشود. صنعت تولید رب گوجه فرنگی از جمله مهمترین صنایع تبدیلی است که کاربرد فروانی در چاشنیها، بهبود دهندههای رنگ و طعم انواع غذا، ماده اولیه سسها و کنسروها دارد.
ایران به عنوان یکی از قطبهای مهم تولید رب گوجه فرنگی در خاورمیانه شناخته شده است که در صورت برداشتن موانع صادراتی، قابلیت آن را دارد تا تبدیل به یکی از صادرکنندگان اعظم این محصول در جهان شود. کشت انبوه این محصول در کشور سبب شده است که تعداد زیادی از کارخانجات رب گوجه فرنگی در ایران، تاسیس و مشغول به کار شوند؛ اما تعداد انگشت شماری از آنان در امر تولید از تکنولوژی روز دنیا و استراتژی کشاورزی قراردادی یا کانترکت فارمینگ -که دارای مزایای بسیاری بوده و سالیان دراز، مورد تایید و مد نظر متخصصان، کارشناسان و مسؤولین است- بهره میبرند. در این میان اما شرکت روژین تاک توانسته است با مدیریتی کارآمد، خطوط تولید خود را مجهز به فناوری روز دنیا نموده و با استفاده از استراتژی کانترکت فارمینگ، به عنوان یک کشت و صنعت موفق در آسیا در FAO ثبت گردد. گپ و گفتی با مهندس مظفر عبداله، رییس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت کشت و صنعت روژین تاک داشتهایم، که با هم این گفتوگوی تخصصی و کاربردی را میخوانیم:
مریم حقبیان
ابتدا انگیزه خود را برای شروع کار بفرمایید؟
در سال 57 مدیر یک شرکت آمریکایی بودم و با این که میتوانستم به این کشور مهاجرت نمایم، اما ترجیح دادم به امر تولید بپردازم؛ پس از آن برای شروع کار به یک آبادی دورافتاده در جاده کامیاران از توابع سنندج مهاجرت نموده و بزرگترین صنایع تبدیلی درخاورمیانه را راهاندازی کردم و مایه فخر و مباهات است که بگویم نه تنها از این کار پشیمان نیستم بلکه موفق شدم دین خود را به مردم کشورم ادا کنم. در واقع، نیروی انسانی یک کشور بزرگترین دارایی آن محسوب میشوند و چنانچه همه کشور را ترک کنند ایران غریب میماند. متاسفانه در حال حاضر اکثر جوانان نخبه کشور از ایران مهاجرت نموده و قریب به 80 درصد آنان در آمریکا و 20 درصد در اروپا سکونت دارند که باید برای حفاظت از این دارایی عظیم، زمینه اجتماعی را به طوری فراهم آورد که شرایط کار و زندگی آسان فرزندان ما در همین جا مهیا شود. با کمال تاسف هم اکنون حاکمیت نتوانسته است بستر لازم را در این راستا فراهم سازد.
چه عاملی باعث شد تا روژین تاک، پایهگذار کشاورزی نوین در عرصه کشت و صنعت ایران شناخته شود و در رابطه با واردات بذر هیبرید و مشکلات آن نیز برای ما توضیح دهید؟
من تجربه دو برند دلپذیر و وجین را داشتم؛ به خصوص برند دلپذیر که نمونه بسیار موفقی بود. در سال 79، دیداری با آقای مهندس مقیمی استاندار وقت کرمانشاه داشتم که محبت نموده و زمین مناسبی را برای شروع کار ما پیدا کردند. در رابطه با انتخاب این منطقه برای تاسیس کشت و صنعت نیز باید اضافه کنم که کرمانشاه در جنگ، آسیب بسیاری دیده و خاک آن در اثر بمباران و موشک بارانهای فراوان، به گونهای بود که انگار آن را شخم زدهاند. از این رو، افرادی که دستشان به دهنشان میرسید منطقه را ترک کرده بودند؛ بنابراین هم زمین بکر و هم سطح آبهای زیرزمینی بالا بود، همچنین از آنجا که کرمانشاه در زمینه کشاورزی، یک استان استثنایی به شمار میآید که همزمان دارای سه اقلیم گرمسیر (در منطقه قصر شیرین) معتدل (در کرمانشاه ) و سرد (در مرز سنقر و اسد آباد) بوده و این امر از اهمیت زیادی در کشاورزی برخوردار است ترجیح دادم این منطقه را برای کار انتخاب نمایم. یکی از مشکلات مهم این بود که مردم این منطقه به هیچ عنوان به کشت گوجه فرنگی اهمیت نمیدادند و تنها، تعدادی از آنان در حد یک باغچه به کشت این محصول میپرداختند اما در زمینه کشت گوجه فرنگی صنعتی فعالیتی نداشتند. این یک معضل بزرگ به شمارمیرفت و با وجود این که زمین و آب مهیا بود اما برای کشت، نیاز به کشاورز داشتیم. از این رو در سال 83 از 120 خانوار کشاورز درجه یک خراسان دعوت نموده و آنان را در این منطقه اسکان دادیم؛ به طوری که کار از آنها، زمین و آب از کشاورزان کرمانشاهی و سرمایه و ضمانت خرید نیز از طریق ما انجام شد. در ابتدا، کار خود را با 800 هکتار زمین و به کارگیری 500 کشاورز و انعقاد قرارداد با آنها آغاز کردیم و در نهایت موفق شدیم تا کشاورزان منطقه را که معتقد بودند کشت گوجه فرنگی در اینجا از بازدهی لازم برخوردار نیست متقاعد و خاطر جمع نماییم. در این رابطه نیز بسیار موفق عمل نمودیم به طوری که طی بازدید نماینده فائو، به عنوان موفق ترین واحد کشت و صنعت آسیا شناخته شده و در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی نیز اولین جایزه را از دست ایشان دریافت کردیم. یک معضل مهم ما در ابتدا، خرد بودن زمینها بود که مدیریت آن را با مشکل مواجه میساخت، زیرا تمامی کشت و صنعتهای بزرگ در سطح 4 الی 5 هزار هکتار ایجاد میشوند؛ از این رو تصمیم به تجمیع زمینها گرفتیم، اما در منطقه کرمانشاه با تلاش فراوان، تنها قادر بودیم 100 هکتار زمین را برای کاشت تجمیع نماییم. ایده طرح کانترکت فارمینگ را نیز از مطالعه مقالهای درباره کشور دانمارک گرفته بودم. در این مقاله آمده بود که دردانمارک، هر کسی با هرتعداد گاو و گوسفند، شیر تولیدی خود را تحویل یک ماشین جمعآوری شیر داده و وجه شیر را نیز همانجا دریافت میکند و این شیر پس از تبدیل به مواد لبنی مختلف همچون کره و ماست به مناطق مختلف دنیا صادرمیشود؛همین امر نیز دانمارک را به عنوان بزرگترین صادرکنندگان لبنیات دنیا مطرح ساخت. این ایده در ذهن من حک شد تا زمانی که در کرمانشاه به کار کشاورزی روی آوردم. از طرفی دوستی به نام ژرژ قدیمی که از بنیانگذاران کشت هیدروپونیک در ایران است باعث تقویت انگیزه این کار در من گردید.
لازم است بدانید در کشور ما اصلاحات ارضی، بعد از فئودالیسم با وجود این که ایده خوبی بود بهصورت ناقص انجام شد که یکی از بزرگترین عیوب آن، خرد شدن زمینها بود؛ به طوری که زمینها را در قطعات کوچک در اختیار کشاورز قرار دادند. در واقع این کار، اولین ضربه به کشاورزی کشور محسوب میشود. در دور دوم نیز اصلاحات ارضی با شکست مواجه و باعث شد تا زمینهای مرغوب، تحت مالکیت افراد بانفوذ در آمده و زمینهای نامرغوب در اختیار کشاورزان قرار گیرد که درنتیجه، به واسطه عدم تامین هزینهها، آنان را به سمت شهرها سرازیر کرده و مهاجرت از روستاها، آغاز و حاشیه شهرها تشکیل شد. در حقیقت، هجرت و حرکت روستاییان به شهر از دستاوردهای نامطلوب اصلاحات ارضی به شمار میرود. با کمال تاسف باید گفت که کشاورزی ما از توسعهای برخوردار نبوده و دارای مشکلات بسیار زیادی است. در واقع کشاورزی کشور به دلیل نداشتن استراتژی مناسب عملاً فلج است. زمانیکه در کرمانشاه آغاز به کار کردیم، نه کشت و کار مناسبی در آن انجام میگرفت و نه زمین یکدست و بزرگی در آن یافت میشد. ظرفیت کارخانه در ابتدا 1300-1200 تن بود ولی هم اکنون به 4200 تن رسیده است. بالاخره در سال 84 کشت گوجه فرنگی را در منطقه آغاز نموده و با این که از همان ابتدا 20 هزار تن از محصول در اثر سرمازدگی از بین رفت و به ما یک میلیارد تومان خسارت وارد شد اما از این کار منصرف نشده و آن را ادامه دادیم. برای این کار نیز در آغاز از کشاورزان دعوت کرده و با هم یک گروه تشکیل دادیم و با 800 هکتار شروع به کشت نمودیم. در واقع در این جا بود که تفکر کانترکت فارمینگ شکل گرفت و از آنجا که در منطقه، زمین در سطح بزرگ موجود نبود با آموزش مردم و دعوت از کشاورزان و انعقاد قرارداد با آنان و تضمین خرید محصولشان و از طرفی با آموزش به کشاورزان خراسانی، آنان را به کار در کنار هم تشویق نموده و با این کار، تفکر کانترکت فارمینگ را رشد دادیم. در حال حاضر هم افتخار این را داریم که با سطح زیر کشت 5هزار هکتار و 3 هزار و 500 کشاورز – که از بهترین کشاورزان ایران هستند- و با استفاده از بذرهای شرکتهاینز آمریکا، کار را توسعه بخشیدیم. مزارع آزمایشی ما دقیقا ًمنطبق با مزارع آزمایشیهاینز است. ما بذرهای با کیفیت و راندمان بالای این شرکت را پس از تست بر روی 150 نوع بذر، انتخاب و وارد کردهایم. در حقیقت از این سیستم به نحو احسن بهره گرفتهایم. همچنین آقای حجتی وزیر سابق جهادکشاورزی، طرح ما را به صورت بخشنامه به سازمان جهادکشاورزی سراسر استانهای کشور ابلاغ کرده و این طرح به عنوان الگوی کشت قرار گرفته است.
اشاره کردید که با شرکت هاینز آمریکا ارتباط بسیار خوبی دارید؛ آیا این گفته صحت دارد که کرمانشاه از نظر آب و هوایی با کالیفرنیا یکسان است؟
بله؛ قبل از انقلاب میگفتند کرمانشاه، خواهر خوانده کالیفرنیاست؛ به همین دلیل از 150 بذری که تست کردیم فقط بذرهایی که درکالیفرنیا از آن استفاده میشود در اینجا خوب جواب داد. در این رابطه ما بذرها را از نظر آب و هوا و اقلیم بررسی نموده و بذرهایی که با اقلیم ما سازگار هستند را استفاده میکنیم. به همین دلیل نیز محصول رب ما خوشمزه بوده و از راندمان بالایی برخوردار است.
در رابطه با واردات بذر چه مشکلاتی دارید؟
در این راستا دولت به شرکتهایی که نمایندگی انحصاری دارند اجازه واردات میدهد ما نیز بذر را از از این نمایندگیها تهیه میکنیم. در سالهای گذشته برای واردات به این نمایندگیها، ارز 4200 تومانی تعلق میگرفت که اخیرا این ارز را حذف کرده و قصد دارند ارز نیمایی اختصاص دهند. البته بذر، جزو نهادههایی است که باید وارد شود و به طور کلی، یکسری از نهادههای کشاورزی مثل کود، سم و بذر و به خصوص بذرهای هیبرید که نسل جدید بذر هستند را وارد میکنند؛ زیرا در غیر این صورت، کشاورزی غیرممکن میشود. اما قیمت بذر هیبرید بسیار بالا است؛ برای مثال بذر op کیلویی 100 هزار تومان، اما بذر هیبرید کیلویی 5 میلیون تومان است.ولی هم کیفیت آن بالا و هم اصلاح شده است. بزرگترین مشکل در کشور ما این است که تکنولوژی تولید بذر هیبرید را نداریم چون آن را در اختیار ما قرار نمیدهند. در این زمینه40 سال است که وزارت جهاد کشاورزی تلاش دارد تا تکنولوژی آن را وارد کند که تاکنون موفق به این کار نشده است. امیدواریم به وسیله ارتباطی که با شرکتهاینز داریم بتوانیم این نقیصه را برطرف کنیم؛ زیرا در غیر این صورت و چنانچه بذر نباشد هر چقدر هم کار کنیم،کشاورزی مان فلج میشود. در واقع، وجود بروکراسیهای دست و پاگیر در تمامی زمینهها از جمله تولید بذر مشکل بزرگی است که در کشور با آن مواجهایم. یک مثال واضح و روشن این که با وجود تاکید مقام معظم رهبری و آقای ستاری معاونت علمی و فناوری درباره حمایت از شرکتهای دانش بنیان، وجود این قوانین باعث شده تا ما که 9 ماه است از طریق یکی از این شرکتها اقدام به خرید دو دستگاه کردهایم معطل بمانیم؛ در این راستا با وجود آن که از من، پسرم که مدیر کارخانه است و آقای صنعتی عضو هیئت مدیره، هر کدام نزدیک به دو میلیارد تومان سفته گرفتهاند و همچنین از خود فروشنده نیز سفته دریافت کردهاند اما هنوز موفق به دریافت این دو دستگاه نشدهایم. در این رابطه از آقای ستاری تقاضا داریم تا هر چه سریعتر اقدام به اصلاح این قوانین گردد و چنانچه تسهیلاتی وضع میشود طبق آن عمل شود. بروکراسیها و قوانین دست و پاگیر، تولیدکننده را بیچاره کرده است وگویی روی مرداب حرکت میکنیم که با هر قدم، بیشتر فرو میرویم.این بروکراسیها باید حذف شود و قوانین و مقررات، روشن و قابل تصحیح باشد.
آیا گوجه فرنگی تولیدی شما به مصرف خانوار نیز میرسد ؟
بله، از 5000 هکتار سطح کشتی که در اختیار داریم حدوداً 400 تا 460 هزار تن تولید میشود که از این مقدار 250 هزار تن مورد نیاز ما برای تولید کنسرو است و 150 هزار تن باقیمانده نیز برای مصارف خانگی استفاده میشود.
آیا صادرات گوجه فرنگی هم دارید؟
به اعتقاد من گوجه را نباید به صورت خام صادر کرد و این ایرادی است که به فروش نفت میگیریم و اسم آن خام فروشی است. در اصل گوجه را نباید به صورت خام صادر کرد و باید بعد از فرآوری و تبدیل آن را صادر نمود. اصولا کالای صادراتی تعریف خاصی دارد، به عنوان مثال هندوانه، خربزه، خیار و گوجه فرنگی محصول صادراتی نیستند و اسم این کارصادرات نیست. صادرات یعنی ارسال کالای فرآوری شده و این که طرف خارجی، دستمزد کارگر شما را بپردازد. متاسفانه کاری که ما میکنیم خام فروشی است، 80 درصد صادرات ما به صورت خام فروشی است و میزان صادرات به معنی واقعی در کشور بسیار پایین است. با کمال تاسف باید گفت که میوههایی مثل سیب، هندوانه و خیار کشوربا نازلترین قیمت به تمامی نقاط خلیج فارس صادر میشود در صورتی که همین کشورها آن را از کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین با قیمت بسیار بالا وارد میکنند.
تمامی نگرانی و دغدغه مسؤولین امر بهخصوص وزارت صنایع در مورد تامین رب داخلی است که ما به آنان تضمین داده و از نگرانی در آوردیم که هم نیاز داخلی را تامین کرده و هم صادرات انجام دهیم؛ تاکنون نیزدر این زمینه با مشکل خاصی مواجه نشدهایم؛ اما باید جلوی صادرات گوجه فرنگی را گرفت. البته گاهی اقدام به صادرات میکنند که با این کار به کشاورز زیان وارد میشود. برای مثال سال گذشته گوجه فرنگی صادراتی کشور را به قیمت 3 تا 3هزار و500 تومان از ما دریافت کردند در صورتی که در کردستان آن را به قیمت 20 هزار تومان به فروش میرساندند که این تفاوت فاحشی است، برای همین باید از خام فروشی پرهیز کنیم اما گاهی موارد اضطراری ایجاب میکند که گوجه فرنگی را صادر کنیم.
یکی دیگر از مشکلات تولیدکنندگان این صنعت، موازی کاری سازمانها است برای مثال وجود وزارت جهادکشاورزی و وزارت صمت و تصمیم گیری هر یک از آنها در امر تولید که ممکن است مشکلاتی را به همراه داشته باشد، نظر شما در این باره چیست؟
در اداره امور کشور، چگونگی ارتباط ارگانها و هماهنگی آنها با یکدیگر در اخذ تصمیمات، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در زمان جنگ، به فرمان امام خمینی (ره)، ستادی به نام فوریتهای جنگی تشکیل شد که زمام آن در دست خود رهبر و هدف از تشکیل آن، تامین ارگانهای جنگی بود. برای مثال وقتی نیاز جبهه اعلام میشد سه نفر در بانک مرکزی حضور داشتند که هنگام صدور پروفرما به سرعت امور را پیگیری کرده و انجام میدادند.همچنین یک کمیته نیز تشکیل شده که بانک مرکزی، سپاه پاسداران و تمامی افراد مسؤول در آن حضور داشته و در عرض یک روزمجوز صادر میشد. عملکرد همین ستاد باعث شد که اثرات ایثارگری و شهادتها از بین نروند؛ زیرا اگر جبهه تامین نمیشد کل زحمات از دست میرفت و راندمانی هم نداشتیم. در واقع پیروزیهایی که در جنگ به دست میآمد نتیجه حمایت و کمک افراد در پشت جبهه بود. هم اکنون نیزبرای حذف بروکراسیها، نیاز به تشکیل چنین ستادی ضروری به نظر میرسد. در این راستا دو سال قبل، در روز صنعت پیشنهاد کردم که نسبت به تشکیل ستاد فوریتهای صنعتی اقدام شود تا چنانچه صنعتگران با مشکل مواجه شدند، ظرف مدت یک تا دو روز، مشکل برطرف شود. در حقیقت تا زمانی که این بروکراسیها وجود دارد، صنعت و کشاورزی ما پا نگرفته و دائم در حال دست و پا زدن در مشکلات خواهیم بود.
موافق تشکیل وزارت بازرگانی به طور جداگانه هستید؟
به نظر بنده هدف اصلی، اصلاح عملکرد است و در غیر این صورت، ادغام یا تفکیک دو یا چند نهاد و وزارتخانه با هم اهمیت چندانی ندارد. در گذشته که وزارت بازرگانی جدا بود، عملکرد آن نیز به درستی انجام میشد و امر بازرگانی و تولید به صورت منفک و مجزا صورت میگرفت. واقعیت امر این است که اگر اهداف هر تشکلی تایید شده و برنامه خوب و مدونی برای اداره آن در نظرگرفته شود، اسم اهمیت چندانی ندارد؛ منتهی وقتی بازرگانی و صنعت با هم عجین شدند تشکیلات وسیع و بی در و پیکری به وجود آمد. همواره در راس امور بازرگانی باید یک متخصص بازرگانی و در راس صنعت، یک متخصص صنایع قرار گیرد؛ هرچند خود وزیر نباید حتما تخصص مربوطه را داشته باشد اما تفکیک متخصصین جهت اداره بهتر امور صورت میگیرد.
یکی از لازمههای کشاورزی، داشتن خاک مرغوب است که کرمانشاه از آن برخوردار میباشد و یکی دیگر از موارد داشتن آب است که اخیرا به دلیل دوران ترسالی، مشکلی در این زمینه وجود ندارد، اما یکی از چالشهایی که کشاورزان همچنان با آن مواجه هستند هدررفت بیش از اندازه آب در بخش کشاورزی است؛ در این مورد توضیح بفرمایید؟
به طور یقین، یکی از معضلات بزرگ زیست محیطی کشور، مشکل آبهای زیرزمینی است. ما آبهای زیرزمینی خود را هدر داده و ضایع کردهایم؛ در صورتی که از نفت نیز گرانبهاترهستند و باید تلاش کنیم تا آن را حفظ کنیم. متاسفانه در این 40 سال به دلیل ندانمکاریها و بیتوجهی به محیط زیست، آب و تقریباً 40 درصد از جنگلهای کشور از بین رفته و محیط زیست نابود شده است. یکی از بزرگترین معضلات در کشور، بحران معرفت یا شناخت است. بسیاری از کسانی که در رأس امور قرار دارند از معرفت و دانش لازم برخوردار نبوده و با وجود این، تصمیمگیر هستند. هم اکنون یادآوری خطاهایی که در گذشته مرتکب شدهایم بیفایده و چوب به مرده زدن است؛ از این پس باید درصدد رفع اشتباه بود. آبهای زیرزمینی باید احیا شوند. اشتباهی بالا تر از این نیست که در یک مقطع، مجوز حفر چاه سیار را دادهاند یعنی هر کسی میتوانست در هر جا، اقدام به حفر چاه نماید. درسال 47 مدیر عامل سازمان تعاونی روستایی – که در همان زمان تشکیل شده بود- پیام داد هرچقدر میتوانید ارز وارد کنید اما دست به زمین و آبهای زیر زمینی نزنید چون در این صورت 40 سال دیگر، نه آب و نه زمین خواهیم داشت و این امرهم اکنون تحقق پیدا کرده است. در حال حال حاضر با وجود بارشهای خوب، مشکل کم آبی همچنان کشور را تهدید میکند. دشتهای بسیار خوب ما تبدیل به نمک زار شده است؛ ماهی دشت در کرمانشاه، یکی از دشتهای خوب ایران است که در حال حاضر نمک تولید میکند. لطف الهی و بارندگیهای اخیر که شامل حال ما شده است، بدین معنا نیست که مشکل کم آبی رفع شده است و با وقوع خشکسالی، بار دیگر با مشکل کم آبی مواجه میشویم؛ بنابراین باید درصدد رفع مشکل به صورت ریشهای برآمد و آبهای زیرزمینی را احیا نمود. فرسایش خاک در اثر رفتاری که با آن داشتهایم مثل استفاده از کود و سم بیرویه باعث شده تا سطح نگهداری آب در خاک پایین بیاید و بدین ترتیب سطح آبهای زیرزمینی بالا نمیآید. از طرفی، آبهای ما دارای میزان نیترات، نیتریت و فلزات سنگین فراوانی است. بیشترین مصرف و ضایعات آب دربخش کشاورزی به شکل غیر اصولی اتفاق میافتد؛ 90 درصد آب در کشاورزی مصرف میشود؛ بنابراین سیستم کشاورزی ما باید اصلاح شود. استفاده از آبیاری تحت فشار مثل آبیاری قطرهای به حفظ آب، کمک بزرگی میکند زیرا جریان آبهای قطرهای، طیف زیر زمینی دارد که به هیچ عنوان تبخیر نمیشود. با بهرهگیری از سیستم قطرهای باید راندمان آب را بالا برد. تقریباً 90 درصد از 5 هزار هکتار زمینهای زیر کشت روژین تاک، تحت آبیاری قطرهای قرار دارد. تنها شرط ما نیز برای کشاورزانی که با ما قرارداد میبندند این است که در کشت خود از آبیاری قطرهای استفاده نمایند. آب متعلق به نسل آینده است و باید آن را حفظ کرد. یکی از پتانسیلهای ایران دارا بودن سه اقلیم به طور همزمان است و بعد از آمریکا تنها کشوری هستیم که از این شرایط استثنایی برخوردار میباشیم با تفاوت این که آمریکا یک قاره است و در حالی که مردم در جنوب آن، اسکی روی آب میکنند؛ درشمال غرب، اسکی روی برف میشود. این یک موقعیت طلا یی و نعمت خدادادی است که متاسفانه در کشور ما، قدر آن را ندانسته و آبهای زیرزمینی را ضایع کردهایم. به اعتقاد من، سیستم آبیاری قطرهای را باید به صورت رایگان در اختیار کشاورز قرار دهند و این نه تنها یک هزینه سربار نیست بلکه سرمایهگذاری محسوب میشود. تنها در صورت احیای آب و خاک است که شاهد آینده ای درخشان خواهیم بود؛ در غیر این صورت باید منتظر بارندگی مناسب بمانیم و به محض کمبود بارشها، مشکل کمآبی خود را نشان میدهد. یکی از دلایلی که کرمانشاه را برای کار انتخاب کردم، وجود آبهای زیرزمینی بود زیرا در گذشته وقتی 7 متر حفر میکردیم به آب میرسیدیم اما هم اکنون باید 150 تا 200 متر حفر کنیم تا به آب برسیم که این نیز بستگی به منطقه دارد و فاجعه بزرگی به شمار میرود. بنابراین باید با سیستمهای اصولی و نوین آبیاری، آب را حفظ و آن را احیا کرد.
یکی از بزرگترین معضلات این است که مردم از گوجه فرنگی مرغوب برخوردار نیستند و معمولا گوجه فرنگیهای موجود در بازار دارای رگههای سفید هستند که نشان از نیترات بالا در آن دارد، چه عاملی باعث این امر شده است؟
همانگونه که قبلا نیز اشاره کردم استفاده از کود و سم بی رویه در محصولات کشاورزی و باقی ماندن آن در خاک و آب، یکی از دلایل اصلی این مسئله است و معمولا از این زمینها، محصولاتی این گونه بهدست میآید.
یعنی همه محصول سمی است؟
وجود رگههای سفید در گوجه فرنگی، نشان از سمی بودن محصول دارد و نباید از آن استفاده کرد. گوجه فرنگی سالم کاملا قرمز است و ماده رنگی لیکوپن در آن، مادهای ضد سرطان و بسیار مفید است. متاسفانه یکی از معضلات اصلی ما در کشاورزی، استفاده بیش از اندازه از کود و سم است که آب و زمین را ضایع میکند. در اثر این امر، زمین فرسایش یافته و سم موجود، آبهای سطحی را رد کرده و به آبهای زیرزمینی میرسد. در بعضی نقاط کشور مشاهده شده است که خیار را با کارنسی 45 روزه تولید میکنند یعنی سمی که به گیاه میدهند 45 روز در گیاه باقی میماند. ما در منطقه کرمانشاه ممکن است از سم استفاده کنیم اما «کارنسی» آن 24 ساعت است که تا زمان چیدن و ارسال به بازار، اثر آن کاملا رفع میشود. با کمال تاسف باید گفت که جهادکشاورزی هیچگونه کنترلی روی این موضوع ندارد و گاهی سمی که به صیفیجات و انواع میوه میدهند به اندازهای است که تا 45 روز روی آن مانده و با شست وشو نیز از بین نمیرود و باید خیلی عمیق پوست گرفته شود یا از آن استفاده نشود. عدم کنترل این امر در سال قبل باعث شد تا 300 تن از هندوانه صادراتی کشور به عمان به دلیل بالا بودن فلزات سنگین برگشت داده شود.
آیا در ایران کود ارگانیک وجود دارد؟
بله، کود حیوانی ارگانیک است؛ در صورتی که آن را فرآوری و استریل کرده و در اختیار کشاورز قرار دهند. در واقع، کود مرغی و حیوانی، بهترین کود ارگانیک است.در گذشته حتی از توالتهای انسانی نیز برای تبدیل به کود استفاده میکردند و بسیار عالی بود. متاسفانه یکی از مشکلات، این است که تکنولوژی استفاده ازپسماندهای دامداریها را نداریم که در صورت فرآوری و استریل کردن آن میتوان بهترین کود ارگانیک را تهیه نمود. ارگانیک به معنای واقعی این است که هم زمین و هم کلیه موارد بکر باشد؛ در حال حاضر زمینهای ما بکر نیست و نمیتوانیم به معنای واقعی، تولید ارگانیک داشته باشیم اما میتوانیم به جای این که این همه از کود شیمیایی استفاده کنیم، کود حیوانی را فرآوری و استریل کرده و در اختیار کشاورزان قرار دهیم اینها سرمایهگذاری بلند مدتی است که جهادکشاورزی میتواند انجام دهد اما متاسفانه این کارها اصلا انجام نمیشود.
در صحبتهایتان به کشاورزی فلج اشاره داشتید، راهکاری که برای علاج آن پیشنهاد میدهید چیست؟
بهرهگیری از سیستم کانترکت فارمینگ(کشاورزی قراردادی) بهترین علاج این امرمیباشد که هم اکنون الگوی کشت کشورقرار گرفته است. تنها راه نجات کشاورزی ما و راهکار مهمی که همه از وزیر و معاون وزیر به آن تاکید دارند و دکتر خاوازی نیز از زمانی که به مقام وزارت جهادکشاورزی رسیدند در معرفی و صحبتهایشان به آن اشاره نمودهاند ایجاد زنجیره تولید و ارزش و کشاورزی قراردادی است. تنها راه برون رفت از مشکل نیزهمین است؛ زیرا کانترکت فارمینگ، سه اصل و پایه دارد؛ یک پایه آن زمین و آب است که خدادادی است؛ پایه دیگر آن کشاورز است که داریم، سومین و اصلی ترین پایه آن نیز شرکتهای پشتیبان هستند که روژین تاک برای اولین بار در ایران و در استان کرمانشاه، این نقش را ایفا نموده و با تجمیع زمینها، کشاورزان را دور هم جمع کرده و به آنها آموزش میدهد. این شرکت همچنین بذر، سم و کود مناسب را در اختیار کشاورزان قرار میدهد. مهمترین کاری که شرکت روژین تاک انجام داده، تاسیس کلینیک کشاورزی است تا کشاورزان در محصول از سم و کود بیرویه استفاده نکنند. در کشاورزی، دوز سم و کود مهم است، ولی چنانچه در این مورد آگاهی کافی وجود نداشته باشد از سم و کود و… بیرویه استفاده شده که پیامد آن، آلودگی و ضایعه در آبهای زیرزمینی و محصولات کشاورزی است. روژین تاک به عنوان یک شرکت پشتیبان از کشاورز دعوت نموده و با او قرارداد میبندد و بدین ترتیب سود او را تضمین میکند و با آموزش به کشاورز و سرکشی به مزارع، کیفیت محصول را کنترل مینماید. البته در مورد هر پروژه باید ابتدا شناخت پیدا کرد؛ چون در غیر این صورت تصمیمات نادرست اتخاذ میشود. مدیریت خوب در ابتدا نیاز به هدف گذاری و سپس شناخت دارد، پس از آن برای رسیدن به هدف، نیاز به برنامهریزی و از آن مهمتر، اصلاح برنامه در حین اجرا است. هم اکنون به دلیل نوسان قیمت دلار، تولیدکننده قادر به برنامهریزی منسجم برای تولید نبوده و دائم باید آمادگی آن را داشته باشد که برنامه خود را طبق تغییرات بازار اصلاح نماید؛ چرا که در غیر این صورت تولید متوقف میگردد؛ در واقع این آخرین تعریف مدیریت میباشد که توسط خانم ماری آنتوانت از اساتید دانشگاههاروارد ارایه شده است. ما باید استراتژی داشته باشیم و در همه استانها حضور پیدا کنیم، تسهیلات و امکاناتی را برای افرادی که در کشاورزی و صنایع تبدیلی فعالیت دارند در نظر بگیریم تا کارشان انجام شود. مهمترین حلقه زنجیره تولید، بازار فروش است. هم اکنون در کشور ما تولید از نظر کمیت مشکلی نداشته اما از نظر کیفی مشکلات بسیاری دارد و مهمترین مسئله این است که بازار فروش مناسبی نداریم و نمیتوانیم در بازارهای جهانی حضور پیدا کنیم. فروش، موتور تولید است و در غیر این صورت انبارها پر میشود و کارخانهها به ناچار تعطیل خواهند شد. در زنجیره ارزش باید از مزرعه تا سفره را کنترل کرد. راهکار آن هم موجود است؛ روژین تاک، الگوی خوبی برای این کار است و وزارت جهادکشاورزی میتواند از این ایده استفاده کند.
سازمان جهادکشاورزی استان با شما همکاری لازم را داشته است؟
بله، از حق نباید گذشت؛ روژین تاک در سایه حمایت سه گروه پا گرفته است؛ یکی بانک کشاورزی که از این بانک به خاطرهمراهی خوبی که با ما داشته است تشکر میکنم. دوم، مسؤولان استان که روژین تاک را از نظر اشتغال زایی و اثرگذاری، یک طرح استراتژیک تشخیص دادند و سومین گروه کارکنان مجموعه که این سه عامل دست به دست هم داده و همکاری کردند تا روژین تاک را -که یک استثناء در خاورمیانه است – به وجود آورند. بنابراین میتوان در همه استانها با برنامهریزی مناسب بدین شکل عمل کرد. بزرگترین ایراد انقلاب اسلامی در این است که از همان ابتدا، استراتژی توسعه نداشته و هر روز از شاخهای به شاخه دیگر پریده است. برای مثال در زمینه خودروسازی، تولید پراید کردیم که حتی از اگزوز آن برای محیط زیست آلودگی ایجاد میشود. چرا باید با حرف رهبر انقلاب تازه به این فکر بیفتیم که در زمینه تولید پراید راه را اشتباه رفتهایم؟ ما باید برای کارهای خود استراتژی داشته باشیم. از روز اول انقلاب باید پتانسیل کشور را میشناختیم که در چه زمینهای؛ صنعت، الکترونیک، خودرو و یا کشاورزی است و سپس سرمایهها را به آن سمت هدایت میکردیم؛ در این صورت همه امور به نحو احسن پیش میرفت.
من اقتصاد بعد از جنگ کشور آلمان را مطالعه کردم که در آن، دو اقتصاد دان به نامهای «ارهارد» و «آیکل»، سیزده سال اقتصاد بعد از جنگ جهانی دوم را نوشتند و اعلام کردند که چون آلمان با خاک یکسان شده است به هر آلمانی 10 مارک اختصاص دهند تا زندگیاش را اداره کند و سپس برنامه تولید را مشخص نموده و استراتژی خود را بر مبنای تولید خودرو و مواد شیمیایی گذاشتند. هنوز هم آلمان در زمینه تولید مواد شیمیایی و خودرو، حرف اول را در جهان میزند و بدین ترتیب بود که آلمان را از فرش به عرش رساندند. هنوز خودروی بنز در جهان، حرف اول را میزند. در کشور ژاپن هم همینطور، آنها نیز پس از جنگ، تمامی پول و سرمایهها را تجمیع کرده و به سمت کارهای مولد سوق دادند؛ بنابراین نقدینگی به سمت کارهای مولد هدایت شده و پس از آن، استراتژی خود را بر مبنای تولید خودرو و لوازم الکترونیک قرار دادند؛ به طوری که هم اکنون نیزتویوتا و لوازم الکترونیک ژاپن، در بازارهای دنیا شناخته شده بوده و حرف برای گفتن دارند. در کشور ما نیز پس از جنگ باید بدین شکل عمل میشد و سرمایهگذاری به سمت هدفی معین هدایت میگردید.
مسأله مهم دیگر این که ما باید ارتباط ایران را به شکل صحیح و پویا با جهان فراهم میکردیم و چنانچه این دو کار انجام میگرفت همه چیز به سامان میرسید اما نه تنها این کار را نکردیم بلکه هر روز از شاخهای به شاخه دیگر پریدیم اما در بخش کشاورزی هم اکنون با روی کار آمدن آقای خاوازی، خیلی امیدوار هستم زیرا ایشان اولا در بخش تحقیق و پژوهش کار کرده وهم دانشگاهی و جهادی بوده و فردی عمل گرا است. البته هنوز از تغییرات زمان زیادی نگذشته است، اما تغییرات ملموسی در حال انجام است که به آن خیلی امیدوار هستیم.
چندین بار اشاره به تعاون روستایی و عارضههای آن نمودید کمی بیشتر در باره آن توضیح دهید؟
سازمانی تحت عنوان تعاون روستایی قبل از انقلاب ایجاد شد که فلسفه نهایی آن، دخالت و مشارکت دادن کشاورزان در سود کارشان است؛ تز و تئوری آن بسیار زیباست اما بعد از انقلاب، بستر تخریب اقتصادی و به صراحت بگویم بستر فساد در آن ایجاد شده است؛ دلیل هم این است که تعاونی روستایی و اتحادیه روستایی نباید در مسائل اقتصادی دخالت کنند. برای مثال سال قبل با کارخانههای رب، قرارداد تضمینی بستند و رب آنها را تحویل گرفتند که هنوز این محصول روی دست آنها مانده است و این امر نشان میدهد نباید در امر خرید و فروش محصول دخالت نمایند. اقتصاد را باید به دست اهل آن سپرد. لازم به ذکر است درسال گذشته در کشور، 26 هزار تن رب اسپتیک تولید شد که 13 هزار تن آن را روژین تاک تولید نمود. در خرید تضمینی باید مابهالتفاوت قیمت را به کشاورز پرداخت کرد، با این کار هم کشاورز ترغیب شده و هم قیمت تمام شده پایینتر میآید.منِ تولیدکننده، هم تولید و هم صادرات میکنم؛ مصرف کننده داخلی هم محصول را با قیمت مناسبی از ما تهیه میکند؛ اما در این رابطه گوش شنوایی وجود ندارد. در حال حاضر با روی کار آمدن دکتر خاوازی و انتصاب آقای غنی زاده ریاست جدید تعاون روستایی، به تولیدکننده قیمت 1400 تومان را برای تولید اعلام کردند که بخشی از آن برای مثال 600 تومان آن را تولیدکننده و بقیه را سازمان تعاون روستایی بپردازد؛ با این کار نگرانی تولیدکننده برطرف خواهد شد؛ حرفی که سه سال است روی آن تاکید میکنم اما کسی گوش به حرفم نمیدهد؛ از همین رو به آقای خاوازی بسیار خوشبین هستم و در این جا از او تشکر کرده و خیر مقدم میگویم. همچنین به جناب غنیزاده مدیرعامل جدید سازمان تعاون روستایی نیز خیر مقدم عرض میکنم. انشاا… با اقداماتی که در نظر گرفته میشود، شاهد تحولات خوبی در بخش کشاورزی باشیم. در واقع کشاورز، زمینهای زراعی و آبهای زیرزمینی از داراییهای این کشور هستند و نباید به سادگی آنها را از دست داد، وقتی کشت و کار برای کشاورز صرفه اقتصادی نداشته باشد اموراتش به سختی خواهد گذشت.
چالشهای توسعه صادرات غیرنفتی چیست و چرا نمیتوانیم آنگونه که باید صادرات داشته باشیم؟
دو عامل در این زمینه دخیل است. عامل اصلی این که از نظر سیاسی، ارتباط عادی و روتین با دنیا نداشته و تحریم هستیم؛ به طور کلی دنیای امروز با سیستم خاصی اداره میشود که ما به دلیل وجود برخی از مسائل با آن همخوانی نداریم. برخی دلیل این امر را جنگ بین رژیم صهیونیستی و فلسطین و حمایت ما از این کشور میدانند؛ درصورتی که میتوانیم هم از فلسطین حمایت نموده و هم با دنیا ارتباط برقرارکنیم. مسئله این است که ارتباط سیاسی و اقتصادی به هم وابسته اند و نمی توان این دو را از هم جدا کرد. بدون ارتباط سیاسی نمیتوان از ارتباط اقتصادی برخوردار شد. اما با وجود تمام این مشکلات و تحریمها، موفق شدهایم روزنهای پیدا نموده و کار خود را ادامه دهیم.
دومین عامل این که هر کس با هر شرایطی میتواند اقدام به صادرات نماید. صادرات ما بدترین شکل صادرات است؛ زیرا در مرزهای ما هیچ گونه کنترلی روی کالاهای صادراتی انجام نمیشود؛ درحالی که نباید اجازه داد هر جنسی با نام ایران صادر شود؛ چراکه این امر، کشور را بدنام میکند؛ کافیست تا یک کارخانه، محصول بیکیفیت صادر نماید، کل تولیدات ایران زیر سوال میرود. عملکرد بد ما در آسیای میانه باعث شد که ترکیه، کل بازار را کسب کند و بر ما غالب شود، اما ما در کردستان عراق با حفظ کیفیت محصول خود، اجازه این کار را نداده و بازار را از آن خود ساختیم.
با حفظ ارتباط درست و اعتماد به تولیدکننده و رعایت قوانین و مقررات صادراتی میتوان صادراتی پایدار داشت. اما متأسفانه در حال حاضر به دلیل عدم رعایت و احراز این شرایط به سختی میتوانیم در بازارهای جهانی حضور پیدا کنیم. یکی از بزرگترین مشکلات ما درکشور این است که هرکسی با هرشرایطی میتواند صادرات انجام دهد. درکشور ژاپن که یکی از بزرگترین صادرکنندههای تین پلیت(ورق قلع اندود) است تنها 3 الی 4 شرکت اجازه صادرات دارند. برای صادرات ابتدا باید کیفیت محصول کنترل شود زیرا در غیر این صورت، جنس ایرانی زیر سوال میرود. در حال حاضر بسیاری از کشورها، محصول ایرانی را بیکیفیت دانسته و مایل به خریداری آن نیستند؛ در صورتی که کشور ما صنایع غذایی با کیفیت و قدرتمندی دارد. برای مثال محصولات روژین تاک و همچنین بسیاری از همکاران ما در این صنعت، بسیار مرغوب است و مشتریان زیادی دارد؛ یکی از اقدامات فعالان صنعت رب گوجه فرنگی این است که نیاز صنایع غذایی مردم کشور را تأمین میکنند و دست بیگانه را از این بخش کوتاه کردهایم. در واقع چنانچه وارداتی هم در این زمینه (طبق دلایلی که اشاره کردهایم) انجام شود اما باز هم مردم ما تولیدات خودمان را میپسندند. کارخانجات متعددی در کشور به تولید انواع رب مرغوب، سس مایونز، سس کچاپ، فرآوردهها و انواع کنسرو میپردازند که مورد پسند مردم در داخل است. اما صنعت خودروسازی نتوانست موفق عمل کند و خودرویی تولید کردند که خودمان نیز مایل به استفاده از آن نیستیم. ولی صنایع غذایی این افتخار را دارد که تولیدات با کیفیت آن، نه تنها در کشور بلکه در همه جای دنیا مشتریان خاص خود را دارد. من به عنوان رییس کمیسیون صادرکنندگان کشور که در گذشته، هشت سال عضو شرکت تعاونی صنایع کنسروسازی ایران بودهام ادعا میکنم صنایع غذایی کشور، کاری ستودنی انجام داده است؛ به همین دلیل نیز باید به این صنعت و پیشکسوتان و فعالان آن، توجه ویژهای داشته و آنان مورد تکریم و حمایت قرار داد.
در نهایت این که صادرات یک تخصص و دارای قوانین و مقررات خاص خود است. سه عامل؛ کنترل کیفیت محصول، کیفیت پایدار واشباع نمودن بازارهای جهانی از محصول خود در صادرات بسیار مهم هستند؛ رژین تاک با به کارگیری هر سه عامل فوق و استفاده از روش کانترکت فارمینگ موفق شده است تا تولیداتی یکدست و با کیفیت را به بازار عرضه نماید؛ تنها راه احراز کنترل کیفیت و حفظ صادرات، استفاده از روش کانترکت فارمینگ است.
آقای نعمتزاده در زمان تصدی مسؤولیت خود، سه نفر از تولیدکنندگان برتر یعنی آقای ژائله، آقای سلیمانی و آقای سلطانی را مشاور خود قرار دادند اما از صنعت کنسرو، کسی را انتخاب نکردند، این کم لطفی در حق صنعت کنسرو نبود؟
یک ایراد بزرگ مسؤولین ما این است که معمولاً برای پیاده سازی یک طرح، طرح چند میلیاردی را پیاده میکنند؛ در صورتی که مهم ترین مسئله در بخش صنعت این است که واحدهای کوچک و متوسط را رشد بدهیم. به عنوان مثال من کار خود را با یک میلیارد و 400 میلیون تومان وام نقدی و 2 میلیون و 600 هزار دلار ارز شروع کردم که هم اکنون نمی توان این واحد را حتی با 500 الی 600 میلیارد تومان خریداری کرد. هم اکنون نیز دارای 500 نفر پرسنل به صورت مستقیم و 3 هزار و 600 نفر کشاورز بوده و 5 هزار نفر زیر نظر ما کار میکنند.
متاسفانه عدهای از مسؤولین بیش از این که کاری انجام دهند در رسانهای همچون تلویزیون، شو برگزار کرده و افتتاح از فلان طرح یا برنامه را نمایش میدهند اما به واقع کاری انجام نمی شود. مثلا طرحی را میشناسم که افتتاح آن توسط مدیران ارشد در تلویزیون نمایش داده شد اما تاکنون هیچ کارو فعالیتی در آن انجام نشده و بعد از شوی تلویزیونی به حال خود رها شده است.
در بعد مسائل داخلی، نظرتان در مورد پیمان سپاری ارزی که دست و پای بسیاری از صادرکنندگان را بسته و برگشت پول حاصل از صادرات را با مشکل مواجه ساخته است چیست؟
در این رابطه ما هیچ مشکلی نداریم و از اول سال 97 تا پایان 98 حدود 20 الی 30 میلیون یورو از طریق صادرات به کشور بازگرداندهایم. آنچه که مسلم است این که ارز از طریق صادرات به کشور بازمی گردد و درصورتی که ارز را به کشور برنگردانیم نمیتوانیم هزینههای خود را پوشش دهیم. بنابراین ارز باید وارد شود؛ منتهی راهکارهای برگشت ارزی، راهکارهای عملی نیستند.مثلا از صادرکننده میخواهند که پول حاصل از صادرات را نقد بیاورد اما این ممکن نیست چون بانکی وجود ندارد و صرافی هم نیست. یا میگویند دینار قبول کنید اما وقتی بانک توسعه اسلامی که بانکی داخلی با ماهیت عراقی است دینار را از ما قبول نمیکند چه باید کرد. علاوه بر این، درقانون آمده است که در ازای صادرات میتوانید 50 درصد واردات داشته باشید که در این صورت میتوان 100 درصد نیازهای خود را مثلا در زمینه مواد اولیه برطرف سازیم. هدف ما تأمین کشور است و این ارزآوری نام دارد. درنهایت این که هیچ مشکلی با بانک مرکزی نداشته و ارز خود را وارد میکنیم؛ منتهی در مجموع، شرایط محدود کننده است، نه با سیستم بانکی میتوان کار کرد و نه صرافان ما خیلی قانونمند هستند و امنیت بسیار پایین است. تنها راه علاج این است که واردات در مقابل صادرات، قابل انجام باشد. یعنی ارز ما در اختیار خودمان قرار بگیرد تا بتوانیم احتیاجات خارجی خود را فراهم کنیم. ارز حاصل از صادرات غیرنفتی، رقم قابل توجهی است که میتواند کل کشور را تأمین نماید ولی مشکلات و مسائل، سد راه میشوند. برای کار کردن باید راهکارها ی عملی در نظر گرفت؛ تولیدکننده مایل به ارزآوری است زیرا در غیر این صورت نمیتواند مواد اولیه خود را تامین نموده و چرخه تولید را به گردش درآورد؛ درآمد تولیدکننده از راه فروش، چه داخلی و چه صادرات به دست میآید.
به بوروکراسیهای دست و پاگیر اداری که سد راه اقتصاد و صنعت در کشور میشود اشاره نمودید؛ از طرفی نزدیک به یک دهه است که رهبر انقلاب اسلامی، نامگذاری سالها را با مضامین اقتصادی آغاز میکنند؛ قوانین دست و پاگیر اداری و شو اجرا کردن بسیاری از دولتمردان در کشور، چقدر با این نامگذاریها در تضاد است ؟
صددرصد در تضاد است. رهبر انقلاب اسلامی هر سال را تحت یک عنوان نامگذاری میکنند و نظرشان هم خیر است؛ البته یک ایراد وارد است و آن این که چرا مسؤولین منتظر میشوند این بزرگوار، سالها را نامگذاری کرده تا از آن خط بگیرند؛ آنان باید به وظیفه خود آشنا بوده و به آن عمل کنند. مسؤولین باید دارای برنامه بوده و آن را به محضر مقام معظم رهبری ارایه دهند. سال گذشته، سال رونق تولید و امسال نیزبه نام جهش تولید نامگذاری شد و چشم انداز 1400 را هم نوشتند، اما چرا برنامهها به درستی وبرطبق فرمایش مقام معظم رهبری که ولی فقیه ماست انجام نمیشود؟ متاسفانه مسؤولان فقط شعار میدهند و همواره بیان میکنند : «در جهت تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی» یا «بر اساس منویات رهبر انقلاب»، اما تنها شعار دادن کافی نیست و باید برنامهریزی داشته باشیم. متاسفانه بروکراسیهای موجود، تمامی توان تولیدکننده را از او سلب کرده است؛ در این رابطه ذکراین مثال بسنده میکنم که یکسال است مصوبه کارگروه ملی که دکتر جهانگیری آن را ابلاغ کرده است را اجرا نمیکنند و کار ما را به تعویق میاندازند، یعنی قانونی را که خودشان تصویب نمودهاند، اجرا نمیکنند؛ اگر قرار است قانونی اجرا نشود و ضمانت اجرایی آن را ندارید، پس چرا آن را وضع میکنید.
سال جدید با رونق بورس آغاز شد، این امر چه تاثیراتی روی صنعت خواهد گذاشت؟ این که اعلام میشود بورس در ایران دارای حباب است و امکان آن وجود دارد با ترکیدن این حباب، به صنعتگران زیان وارد شود چیست؛ در تکمیل این گفته بد نیست اشاره شود که ارز اولیه زر ماکارون با تاخیر مواجه گردید و سبب افزایش 50 درصدی قیمت ماکارونی شد، چرا این امر این قدر بر اقتصاد ما تاثیر دارد؟
در حقیقت من با بورس ایران، آشنایی چندانی ندارم اما درصدد آموختن آن هستم. فلسفه بورس بسیار خوب است، زیرا تامین نقدینگی تولیدکنندگان از وجوه مردم میباشد. در واقع بورس، نقدینگی مردم را جمع کرده و به سمت کارهای مولد انتقال میدهد. چنان که میدانیم یکی از مهمترین عارضههای تورم، افزایش نقدینگی است؛ هرچقدر نقدینگی بالا رود قیمتها افزایش مییابد زیرا این نقدینگی وارد کار تولید نمیشود. درواقع ورود نقدینگی به امور تولیدی، کار بسیار مقدسی است.
فرمایش شما صحیح است؛ اما دولت وجوه را جمع کرده و صرف حقوق کارمندان میکند؟
این مشکل اقتصاد ماست و دولت از بزرگترین بدهکاران سیستم بانکی کشور محسوب میشود. هم اکنون بانکها زمینگیر دولت هستند. طبق گفته اساتید دانشگاه و اقتصاددانان ما، نقدینگی کشور در سه دوره به سمت تولید رفت؛ یکی در زمان دکتر مصدق، یک بار در زمان دکتر عالی خانی -که در سالهای 48-40 وزیر اقتصاد و فرد بسیار فرهیخته و وارستهای بود- و دیگر بار در زمان نخست وزیری مهندس موسوی. در واقع این یک فرمول اقتصادی نیز هست که هرچقدر نقدینگی را اضافه کرده و تولید بیشتر شود و متناسب با نقدینگی افزایش یابد، نه تنها عارضهای نداشته بلکه بسیار مفید است؛ ولی هرچقدر نقدینگی افزایش یابد و رشد اقتصادی منفی گردد، تبدیل به تورم خواهد شد. در زمان آقای خاتمی 74 هزار میلیارد تومان نقدینگی داشتیم. زمان آقای احمدی نژاد نیز 170 هزار میلیارد تومان نقدینگی و 700 تا 800 میلیارد نیز دلار داشتیم، اما نه تنها تولید افزایش نیافت بلکه هر چه داشتیم از دست رفت. در حال حاضر هم حدود 700 هزار میلیارد دلار نقدینگی داریم اما این امر، هیچ تاثیری در تولید نداشته است؛ از همین رو دولت با مشکل مواجه میشود؛ چون اسکناس بدون پشتوانه صادر میکند. بنابراین، فلسفه بورس بسیار مقدس است و نقدینگیهای کوچک و بزرگ جامعه را جمع کرده و به سمت تولید سوق میدهد، یعنی تولید ثروت میکند.
اگر بخواهیم ثروتمند شویم باید تولید ثروت نموده و نقدینگی را به سمت آن هدایت کنیم. در حالی که بورس ما اینگونه نیست و فقط خرید و فروش کاذب میکند و سود کذب میآورد. طبق گفته یکی از متخصصین، گردش مالی بورس در سال قبل، 500 هزار میلیارد تومان بود؛ یعنی اندازه کل بودجه کشور که اگر 5 درصد از این مبلغ را تجمیع کرده و به سمت تولید سوق میدادیم بورس تبدیل به طناب دور گردن اقتصاد نشده و آن را فلج نمیساخت. بورس زمانی مفید واقع میشود که شکوفایی اقتصاد را به دنبال داشته باشد.
به عنوان پیشکسوت صنعت غذا و صادرکننده نمونه، حذف 4 صفر از پول کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
همانگونه که عرض کردم یکی از عارضههایی که بعد از جنگ حادث میشود افزایش نقدینگی و تحمیل هزینه جنگ به کشور است که دو راه برای جبران وجود دارد؛ یکی اینکه از خارج استقراض کرده و دیگر این که آن را به مردم خود تحمیل کنیم؛ اما از آنجا که استقراض و وام گرفتن را یک استراتژی اشتباه برمیشمارند، معادل وجه دریافتی را اسکناس صادر میکنیم؛ در چنین زمانی اگر حقوق یک نفر 5 میلیون تومان باشد در واقع تنها دو و نیم میلیون تومان میارزد چون اسکناسی که صادر شد در واقع بر نقدینگی افزود. بنابراین بعد از جنگ، نقدینگی در یکجا رسوب میکند.
رعایت چه عاملی در محصول باعث کسب استانداردها شده و واردات بی رویه و فلهای رب در گذشته چه اثری در روند کار صنعت گذاشته است؟
در هر کار به خصوص در صنایع غذایی باید استاندارد خود را از خانهها دریافت کرد و کسب استاندارد از موسسه تنها روی کاغذ است؛یعنی در ارگانی لپتیک یا همان تست زبانی اگر خانم خانه، مزه رب شما را مناسب تشخیص داد و آن را تأیید کرد برنده هستید. این امردر مورد روژین تاک نیز صدق میکند و تاکنون هر کسی از محصول ما استفاده نموده، سراغ رب دیگری نرفته است. برای مثال درکردستان عراق به سوپر مارکت رفته بودم که خانم و آقایی برای خرید وارد شدند. در آن زمان تنها چند قوطی رب آسیب دیده با برند روژین، مانده بود اما با وجود این، خانم خانه، برند ما را انتخاب کرد، وقتی توسط مترجم علت را جویا شدم در پاسخ گفت این رب یکی ازبهترین ربها است و تنها دو قاشق از آن در کیفیت و طعم غذا تأثیر قابل توجهی دارد. لازم به ذکر است که برند ما در کردستان عراق تحت نام ژینو صادر میشود که در زبان کردی «ژی» به معنای زندگانی است. در آنجا، سه شرکت ترک به اندازه ما فروش ندارند.
ما برای روژین تاک، استاندارد داخلی تعریف کرده و طبق آن، رب زیر رنگ 2 را به بازار ارسال نمیکنیم زیرا رنگ رب در کیفیت و مزه غذا تاثیر زیادی دارد. همچنین از یک واریته گوجهفرنگی مخصوص به خاطرطعم آن استفاده میکنیم که بسیار موردپسند مشتریان قرار گرفته است.
برای کسب چنین موفقیتی در صادرات، سه عامل باید کاملا رعایت شود؛ اول این که باید بازار هدف را از محصول اشباع نمود، عامل دیگر کیفیت پایدار و آخرین فاکتور، جذب مصرف کننده است که برای این کار باید با آنان ارتباط برقرار کرد؛ به عنوان مثال اگر مصرف کنندگان ما در سراسر ایران، انتقادی از محصول داشته باشند با فرستادن نیرو به آنجا، رب را تحویل گرفته و درصدد رفع عیب آن خواهیم شد. همچنین برای جبران کار، یک بسته رب به صورت هدیه برایشان میفرستیم که با این کار، مصرف کننده به تدریج جذب محصول ما میشود. بدین ترتیب ما صادرات خود را نیز حفظ کردهایم؛ بنابراین به دلیل تمامی آنچه که عرض شد عملاً چیزی به اسم رب فلهای وارد نمیشود و فقط در برخی از مقاطع و آن نیز به واسطه خشکسالیها یا سایر بلایای طبیعی و در شرایطی که گوجه فرنگی در ایران کمیاب است ناچاراً برای تأمین نیاز داخلی، رب را وارد مینمایند که حتی در این صورت نیز برای ذائقه پسندی مصرف کننده ایرانی، رب وارداتی را با رب داخلی مخلوط میکنند؛ چون مردم کشور ما رب ترش را میپسندند. همچنین یکی دیگر از دلایل واردات رب این است که گاهی اختلاف قیمت آنچنان میشود که انگیزه سوداگری، برخی را وامیدارد تا رب تولید خود را با رب وارداتی مخلوط نموده که قیمت تمام شده آن پایین بیاید و روی قیمت سود کنند. در حال حاضر دلیلی برای واردات رب فلهای وجود ندارد زیرا مصرف کننده ما رب تولید داخل را میپسندد و انگیزه ای برای واردات از خارج وجود ندارد. هم اکنون شرایط و اوضاع در چین نیز به گونهای است که میتوانیم به این کشور هم صادرات داشته باشیم در صورتی که سالها اجازه این کار را نمیداد؛ ولی متاسفانه یا خوشبختانه کارخانههای چین با بحران کرونا به تعطیلی کشیده شدند به طوری که در حال فروش بسیاری از ماشینآلات خود هستند و چین نیاز به واردات پیدا کرده است؛ قبل از این، کشور چین سالانه 600 هزار تن رب صادر میکرد اما امسال نتوانست 150 هزار تن رب را صادر کند. به طور کلی عدم توجه به سود پایدار و برنامه ریزی بلند مدت و توجه به سود آنی و کوتاه مدت باعث میشود که صادرات پایدار نبوده و بازار فروش را از دست بدهیم.
آیا وزارت جهادکشاورزی به وزیر دانشگاهی نیاز دارد یا صنعتی؟
اصول کلی دنیای پیشرفته امروز و آن چیزی که باعث رشد چشمگیر کشورهای پیشرفته شده، عجین شدن دانشگاه با صنعت است؛ یعنی صنعتگر پشت در دانشگاه منتظر مانده تا نیروی انسانی خود را از آنجا تامین کند. اساتید دانشگاه نیز با صنعت آشنایی کامل دارند. بزرگترین مشکل کشور ما این است که دانشگاه با صنعت بیگانه است و دانشگاهی و صنعتگر، هر یک راه خود را میروند. صنعتگر میگوید دانشگاهیان کار بلد نیستند و تنها هزینه اضافه میکنند. دانشگاهیان نیز معتقدند صنعتگران دانش کافی نداشته و سنتی هستند؛ بنابراین در دو سمت مخالف حرکت میکنیم، در حالی که اگر به موازات هم حرکت نماییم اساس پیشرفت فراهم میشود. علت پیشرفت آمریکا و اروپا، عجین شدن دانشگاه و صنعت است؛ یعنی صاحب صنعت هزینه دانشجو را پرداخت میکند تا به محض این که از دانشگاه فارغالتحصیل شد برای او کار کند. ما، هم به نیروی جهادی و هم علمی نیاز داریم. البته وزیر باید استراتژی تعیین کند؛ آقای خاوازی سالها در بخش پژوهش و تحقیقات کار کرده و با مسائل کشاورزی کشور آشنا است؛ از این رو نیز میتواند استراتژی تعیین کند. به نظر من دکتر خاوازی با داشتن برنامه ریزی مناسب میتواند راندمان مناسبی داشته باشد و من به ایشان خیلی خوشبین هستم.
البته زمان زیادی هم ندارند؟
بله؛ یکی از مشکلات حاکمیت ما این است که هر دولتی روی کار میآید دولت قبلی را نقد کرده و از صفر شروع میکند؛ در صورتی که در دنیا یک دولت به نام دولت سایه وجود دارد. برای تعریف چنین دولتی میتوان انگلیس را مثال زد؛ این کشور دو حزب دارد حزب کارگر و حزب محافظه کار، حال به عنوان مثال اگر حزب محافظه کار راس کار باشد شش ماه پیش از انتخابات، افرادی از حزب مخالف، کنار آنها قرار میگیرند تا روند کار را یاد گرفته و بدین ترتیب اقتصاد کشور معطل نماند که این یعنی ثبات اقتصادی. متأسفانه در کشور ما زمانی که یک دولت جدید روی کار میآید همه برنامههای گذشته را متوقف کرده و کار را از صفر آغاز میکند. تاکنون هیچ دولتی عملکرد دولت قبلی را قبول نداشته و آن را دنبال نکرده است به همین دلیل هم اقتصاد ما سرو سامان نمیگیرد و توسعه پایدار نداریم و از این شاخه به آن شاخه میپریم. این امر باعث شده است که کشور ثروتمندی مانند ایران، با سیل عظیمی از بیکاران مواجه شده و از نظر اقتصادی بسیار ضعیف باشد و درآمد مردم، کفاف زندگیشان را ندهد.
قرار است که مردم با ویروس نوظهور کرونا کنار آمده و در کنار آن زندگی کنند، شما برای این دوران چه برنامهریزی دارید ؟
در حال حاضر ویروس کرونا، یک عامل تخریب برای تمام دنیا است، اما از نظر من کرونا علاوه بر مضرات فراوان، محسنات زیادی نیز داشته است. یکی آن که به ناچار، رعایت نکات بهداشتی را یاد گرفته ایم. اثر مثبت دیگر کرونا این که فرصتی به دست آوردیم؛ با بروز این ویروس، کل کشور و اقتصاد تعطیل شد و حتی در آمریکا نیز کارهای اقتصادی به تعطیلی کشیده شدند. در چنین زمانی دغدغه همه این است که کسب و کار خود را از سر بگیرند، زیرا تعطیلی رستورانها، مراکز خرید و… به معنی ضرر کلان به اقتصاد است. به نظر من در این ایام میتوانستیم تهدید را به فرصت تبدیل کنیم، اما در ابتدا باید زیرساختهای خود را که مشکل دارد اصلاح نماییم. چنانچه توجه کرده باشید از زمانی که کرونا اتفاق افتاد، کسب و کارهایی همچون تولید مواد شیمیایی و ضدعفونی رونق بسیاری یافت و در این زمینه حتی صدور مجوزها را آسان کردند و هر کسی تبدیل به یک تولیدکننده شد؛ و به این ترتیب یک فرصت ایجاد شد. اوضاع به گونهای شد که در کشور قدرتمندی همچون آمریکا، مردم برای خرید یک دستمال کاغذی به جان هم میافتادند. در این مجال مسؤولین نیز به فکر اصلاح برخی امور افتاده و از آنجا که درآمدهای نفتی دیگر نتوانست کفاف هزینههای داخلی را بدهد تصمیم گرفتند که جلوی اختلاسها را بگیرند و این بزرگترین استفاده از فرصتها است. هم اکنون وقت آن رسیده است تا اتکا به فروش نفت را کنار گذاشته و تولید داخلی را تقویت کنیم یا این که به صادراتمان سرو سامان ببخشیم. باید ارزآوری از طریق کارهای مولد و غیر نفتی ایجاد کنیم؛ کاری که کشور نروژ انجام و اقتصاد خود را از فروش نفت به سمت تولید داخلی سوق داد و هم اکنون نفت تنها در 2و نیم درصد از بودجه آنها دخیل است. در واقع هماکنون نروژ بزرگترین کشور سرمایهگذار در اروپاست؛ چون اتکا به نفت را کنار گذاشته است. ما نیز باید همین روال را در پیش بگیریم زیرا نفت متعلق به انفال است و باید در کارهای مولد از آن استفاده کرد. همچنین از این فرصت میتوان در جهت اصلاح زیرساختها، راهکارها و اهداف بهره برد. باید راه را به سمت صادرات غیر نفتی تضمین کنیم؛ در این صورت است که تهدید تبدیل به فرصت میشود. درحقیقت، نیاز مادر اختراع است و باعث میشود تا کارها به درستی انجام شود. ما نیاز به اداره صحیح اقتصاد کشور داریم؛ بنابراین باید به صادرات غیر نفتی اهمیت دهیم. هم اکنون مردم و جامعه، فشار و سختی مضاعفی را متحمل میشوند اما اگر این سختی تبدیل به آسانی شود، حلاوتی که نسل آینده و جوان از آن بهرهمند خواهند شد تلخیها را به شیرینی تبدیل میکند.